وقایع اتفاقیه (47 داستان)
این کتاب مجموعهی داستانهاییست که در طول یک سال در ستون " وقایع اتفاقیه"ی روزنامهی " شرق" چاپ شده است. وقایعاتفاقیهنویس میگوید من داستانی که وقایع اتفاقیه نباشد سراغ ندارم. شما چه اسمی برای واقعهای که اتفاق میافتد پیشنهاد میکنید؟ وقایع اتفاقیهنویس میگوید من هیچ داستانی که اتفاقی توش نیفتد سراغ ندارم. وقایع اتفاقیه داستان است و داستاننویس کار دیگری ...
گاوخونی (1 داستان)
دیک دیویس، شاعر و نویسندهی انگلیسی و استاد ادبیات فارسی در دانشگاه اوهایو در کلمبوس، در مقدمهای بر ترجمهی انگلیسی کتاب " گاو خونی" مینویسد:
رمان " گاو خونی" در نظر اول داستان ساده و روانی است که به شیوهی آشنای انواع مشابه غربی روایت شده، اما سبک موجز و روان نویسنده همانقدر که به تاثیرپذیری او از ادبیات غرب مربوط ...
سفر کسرا
هر چه قطار به خود شهر نزدیک تر می شد مه غلیظ تر می شد. اولین روشنایی ها که از مشرق دمید قطار از میان جلگه ی وسیعی می گذشت و تا چشم کار می کرد مزرعه بود - مزرعه های مرز بندی شده و منظم ـ و انتهای مزرعه پیدا نبود مه بود یا تاریکی .
آن طرف خیابان
آن طرف خیابان، درست رو به روی پنجره، یک نفر تکیه داده است به درخت و زل زده است به پنجره... سیگاری گذاشته است گوشه لبش و حالا دارد کبریت میزند. چند تا کبریت میکشد که یکی یکی توی باد خاموش میشوند. دستهاش را دور کبریت حلقه میکند و تکانی به خودش میدهد تا پشتش به باد باشد...
سرزمین عجایب
توی کتابخانه بابام فقط همان صندلی راحتی دستهداری بود که گفتم. میز نبود. نه میز بود، نه هیچ صندلی دیگری. این یک کتابخانهای بود برای کتاب خواندن فقط، نه برای نوشتن. نه مشق نوشتن، نه قصه نوشتن، نه شعر نوشتن. من روی صندلی بابام مینشستم و کتابهای بابام را میخواندم و هر کتابی را که بر میداشتم برش میگرداندم سر ...