مجموعه داستان خارجی

ماشین کلیمانجارو

«ری داگلاس برادبری» در 22 اوت 1920 در شهری از ایالت «ایلی نویز» آمریکا به دنیا آمد. از کودکی شیفته ادبیات و مطالعه شد. اولین قصه‌اش را به سن 12 سالگی بر کاغذ بسته‌بندی گوشت نوشت. در دبیرستان در یک دوره کلاس‌های داستان‌نویسی شرکت کرد. دوران نوجوانی او مصادف با آغاز عصر فضا بود. فضا، پرواز و اعصار آینده، گسترش آزادی بی‌نهایتی را در زمینه خیال‌پردازی‌های او فراهم آوردند. برادبری همیشه در داستان‌های فانتزی‌اش نسبت به افراط در استفاده از تکنولوژی و قطع ارتباط با طبیعت هشدار می‌دهد. شهرت برادبری در دهه 1940 آغاز شد. در سال‌های 1946، 1952 و 1958 جایزه بهترین مجموعه داستان کوتاه سال را به دست آورد. در سال 2000 او جایزه «بنیاد ملی کتاب» را به خاطر سهم عظیمش در ادبیات آمریکا به دست آورد. از آثار دیگر او رمان بسیار معروف «451 درجه فارنهایت» و «مرد منقوش» می‌باشد.

پنجره
9789647822558
۱۳۸۸
۲۴۸ صفحه
۱۰۱۸ مشاهده
۰ نقل قول
ری برادبری
صفحه نویسنده ری برادبری
۷ رمان American novelist, short story writer, essayist, playwright, screenwriter and poet, was born August 22, 1920 in Waukegan, Illinois. He graduated from a Los Angeles high school in 1938. Although his formal education ended there, he became a "student of life," selling newspapers on L.A. street corners from 1938 to 1942, spending his nights in the public library and his days at the typewriter. He became a full-time writer in 1943, and contributed numerous short stories to periodicals before publishing a ...
دیگر رمان‌های ری برادبری
شرکت سهامی آدم‌های مصنوعی
شرکت سهامی آدم‌های مصنوعی ... دانشمندی که پس از سیصد سال از فضای بیکران بیرون کشیده می‌شود تا راز سلاحی را در اختیار انسان‌ها بگذارد که می‌تواند به نبرد دیرپای زمین و مریخ پایان دهد... سیاره‌ای مرموز که ساکنان جنگ‌جویش طی نبردهای طولانی نابود شده‌اند و جان‌های بی‌قالب‌شان در کمین سفینه شکسته‌ای شوربخت است که گذرش به آن‌جا بیفتد و مغزش صحنه مبارزاتی شود ...
سرزمین اکتبر
سرزمین اکتبر کشوری که همیشه آخر سال است. کشوری که تپه‌هایش خود مه و رودخانه‌هایش خود ابرآلودگی است؛ آن‌جا که ظهرش تند گذر است و شفق و شبش پا سفت‌کنان؛ و نیم شبش نمی‌گذرد. این کشوری است برآمده از سرداب‌ها، زیر سرداب‌ها، خاکه زغال، کمدها، زیر شیروانی‌ها و پستوها. این کشوری که مردمش خزان‌وارند تنها افکار سرد از ضمیرشان می‌گذرد. مردمش می‌گذرند ...
فارنهایت 451
فارنهایت 451 خون در سرش جمع می‌شود و دستانش تبدیل به دستان مسحور کننده رهبر ارکستری می‌شوند که تمام سمفونی‌های اندوهناک و سوزان برجسته تاریخ را می‌نوازند. کلاه خودش که عدد 451 را بر تن سرد و بی‌روح خود می‌بیند را بر سر دارد. چشمانش آتشی سرخ در خود دارند و آکنده از اندیشه آینده هستند. مرد تلنگری بر آتش زنه می‌زند ...
حکایت‌های مریخ
حکایت‌های مریخ شاید اشتباه باشد که تام را نگاه دارد، اما بعد از مدتی، وقتی هیچ‌چیز جز غم و مصیبت در زندگی‌ات نباشد، وقتی درست همان چیزی که شده تنها آرزویت جلویت ظاهر شود، آن وقت چه‌طور می‌توانی طردش کنی؟ اصلا هم مهم نیست که یک روز پیشت می‌ماند یا کمی بیشتر، مهم این است که هست، آمده، رخ داده. مهم نیست ...
مشاهده تمام رمان های ری برادبری
مجموعه‌ها