رمان ایرانی

کسی پشت سرم آب نریخت 2

و حالا من رهسپار جاده‌ای هستم رو به مرز رویاهایی که دیگه محال و دست‌نیافتنی نیستن. جاده‌ای که می‌خواد منو با پاهای تاول‌زده‌م،‌ منو با قلب خسته و بی‌تابم و منو با یک دنیا امید و خواهش به دست‌های مشتاق اون برسونه که قراره همه عمر یار و همدمم باشه. کسی پشت سرم آب نریخت. چون من خیال برگشتن نداشتم. راهی که می‌رفتم منو به آخرین مقصد زندگیم می‌رسوند مقصدی که میعادگاه عشق پاک من و اونه! من برنمی‌گشتم. رفتن و رسیدن کار من بود. برنمی‌گردم چون سرنوشت من همینه.

رخ مهتاب
9786006572000
۱۳۹۰
۲۹۶ صفحه
۳۹۴۶۶ مشاهده
۱ نقل قول
نیلوفر لاری
صفحه نویسنده نیلوفر لاری
۳۱ رمان نویسنده 30 رمان ازجمله: کسی پشت سرم آب نریخت/ یادش بخیرنازلی/ دوآتیشه/ ازلج تو/ یکی رادوست می دارم/ قرارنبود
دیگر رمان‌های نیلوفر لاری
راز بقا (به تلخی زهر 4 و 5 )
راز بقا (به تلخی زهر 4 و 5 ) خودش هم نمی‌دانست بر مبنای کدام دلیل و منطق مستدل و امیدبخشی یک همچین قولی به او می‌داد، اما آن لحظه که در مسیر تندباد حوادث منحوس و تلخ زندگی محنت‌بار و در جدالی نابرابر خود را یکه و تنها می‌دید، ناگزیر بود تا با کلامی قطعی و اطمینان بخش، علی‌رغم تمام آشفتگیها و نابسامانیهای خیال، پا به عرصه تلاش ...
گرشاسام و قهرمانان جاوید
گرشاسام و قهرمانان جاوید گرشا با ترس و اضطراب نگاه کرد و مثل همه دید که چطور راه ورودی در چشم بر هم‌زدنی در هم فرو ریخت و تبدیل به گودالی عمیق و مرگ‌بار شد که حریصانه چشم‌به‌راه لغزش آن‌ها بود تا یکی‌یکی در آغوش سرد و تاریک و نیستی‌بخش خود بگیردشان و نابودشان کند.
در دایره قسمت
در دایره قسمت
عشق دات کام
عشق دات کام
ناز نازان (به تلخی زهر 1)
ناز نازان (به تلخی زهر 1) هرگز گمان نداشت دنیا به این پوچی و تنگی و پست باشد. هرگز فکر نکرده بود روزی در برهه‌ای از زمان از خنجر تقدیر در یک لحظه زودگذر و آنی ضربه‌ای کاری بر او فرود آید و این چنین روح زندگی را در او بکشد و او را نیز بر خاک ذلت و ناکامی سرنگون سازد. او هرگز دنیا را ...
مشاهده تمام رمان های نیلوفر لاری
مجموعه‌ها