توپ شبانه
چراغ کشتیهای بزرگ که خیلی دور بودند از ساحل کنار هم ردیف روشن بود. چند تا کشتی کوچکتر توی فاصله بین ساحل و کشتیهای بزرگ ایستاده بودند که چراغ آنها هم روشن بود. یک قایق موتوری به موازات ساحل داشت میآمد به سمت ما، بعد راه خودش را کج کرد و رفت به سمت کشتیها. دو نفر توی قایق بودند ...
شریک جرم
مردی را به اشتباه بازداشت کردهاند. او مجرم نیست. مردی که مجرم نیست از زندان آزاد میشود. یک نفر همه جا داد میزند من قاتلم، من کردم، من بودم که سینما را آتش زدم. این دو با هم راه میافتند توی خیابانها، قدم میزنند، بستنی میخورند، اختلاط میکنند. هیچکس حرفهای آنها را باور نمی کند. هیچ کدام مجرم نیست. شاید ...
12 داستان
چرخ فلک، پارک به شرط آرایشگاه، مردی که از هواآمد، تیرخوردهها، شازدهکوچولو، شب خداحافظی، کارت پستال، میز، صدای پا، ناخدا، بزرگترین خانه دنیا و بزرگترین نویسنده دنیا، دوازده داستان این مجموعه را تشکیل میدهند.
بیژن و منیژه
فردا صبح به دیدار پدرم خواهم رفت. فردا روز سوم فروردین است و هر سال در چنین روز مبارکی پدرم بار عام می دهد تا همه اقوام و دوستان دور و نزدیک به دیدنش بروند و سال نو را به او تبریک بگویند و من هم یکی از همه. با لباس نو و کت و شلوار و کراوات، نه با ...
دیدار در حلب
این کتاب ماجرای مأموریت کوتاه یک مبارز پاکستانی به نام احمد به سوریه است. احمد در دمشق باید کسانی را ملاقات کند که قومیتهای مختلف دارند اما هدفشان یکی است و آن مبارزه با اسرائیلیها است.