این مجموعه گزیدهای از کتابهای پائولوکوئیلو میباشد که در موضوعاتی مانند رویا، مسیر، عشق، سرنوشت و ... جمع آوری شده است.
هر چه به رویات نزدیکتر میشوی، افسانه شخصیات، دلیل راستین زنده ماندنت میگردد.
۶۳ رمان
او در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادر او لیژیا خانه دار و پدرش مهندس بود.او وقتی نوجوان بود، می خواست یک نویسنده شود. پس از گفتن این موضوع به مادرش ، مادرش پاسخ داد "عزیز من، پدرتو یک مهندس است. او یک منطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان. آیا تو واقعا می دانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد ؟" پس از تحقیق، کوئلیو به این ...
زیارت
پائولو کوئیلو در کتاب «زیارت» سفر خود را در جاده سانتیاگو در اسپانیا که از قرون وسطی راه زیارتی بوده و شهرتی افسانهای پیدا کرده، شرح میدهد. او در این سفر اکتشافی ربع آخر قرن بیستم، با انواع و اقسام راهنماهای اسرارآمیز و دشمنان شیطان صفت مواجه میشود و یاد میگیرد که از طریق سادگی در زندگی، ذات حقیقت را ...
شیطان و دوشیزه پریم
افراد دهکدهای دچار حرص، طمع، ترس و وحشت میشوند. مردی از گذشته اسفبارش در رنج است. زنی به دنبال خوشبختی است. در هفتهای پرماجرا، افراد دهکده باید مسیر زندگیشان را مشخص کنند. آیا پلیدی را انتخاب میکنند یا نیکی را؟ دهکده دورافتاده ویسکوز، مکانی است که این واقعه غیر عادی در آن به وقوع می پیوندد. غریبهای از راه میرسد ...
کوه پنجم
کوه پنجم داستانی است بسیار زیبا از زندگی الیاس پیامبر، که از کتاب مقدس گرفته شده و توسط پائولو کوئیلو روایت میشود. کتاب حاضر شرح سختیهایی است که الیاس از ابتدای زندگی با آنها دست و پنجه نرم میکند.
در حقیقت تلاش نویسنده در این کتاب نشان دادن میزان توانایی و اعتماد به نفس است.
ساحره پورتوبلو
داستان ساحره پرتوبلو، روایت دختری است کولی از خیل مردمانی که زندگی را به طریقی جز آنچه باید برمیگزینند و در این مسیر، در زندگی خویش، نزدیکان و حتی همکارانشان تحول میآفرینند. آتنا در این روایت، شیفته عشق است، عشقی که در فرهنگش میتوان در حین تنفر، دوست داشت و در حین بردگی آزاد بود.
پدران فرزندان نوهها
پدر روزنامه میخواند، اما پسرک مدام مزاحمش میشد. حوصلهی پدر سر رفت و صفحهای از روزنامه را که نقشهی جهان را نمایش میداد، جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد. بیا کاری برایت دارم. یک نقشهی دنیا به تو میدهم، ببینم میتوانی آن را دقیقا همانطور که هست بچینی؟ و دوباره به سراغ روزنامهاش رفت، میدانست پسرش تمام ...