رمان ایرانی

مفیدآقا

افراز
9789642837236
۱۳۸۷
۱۸۴ صفحه
۳۵۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مرتضی کربلایی‌لو
جمجمه‌ات را قرض بده برادر
جمجمه‌ات را قرض بده برادر کتاب را توی دستش سبک سنگین کرد گفت «یادت هست یک جا فرموده بود در آستانه حمله جمجمه‌ها را به خدا قرض دهید و به دشمن بزنید؟ اگر خوب قرض بدهی، گلوله هم که بخوری دردت نمی‌آید. حتا به گمانم متوجه هم نمی‌شوی. مثل یغلاوی که به همرزمت امانت دادی و گلوله‌ای سوراخش کرد...»
روباه و لحظه‌های عربی (مجموعه داستان کوتاه)
روباه و لحظه‌های عربی (مجموعه داستان کوتاه) ... ما منتظر حبیب می‌ماندیم و قبل این که رویش را ببوسیم خدا را از توی ساک بر می‌داشتیم و روزنامه‌ای مچاله را پس می‌زدیم و از خدای این بار آورده رونمایی می‌کردیم. چه قشقرقی که راه نمی‌انداختیم. انگار یک عشیره نا امید عروسی دختر ترشیده‌اش را جشن گرفته باشد. برای خودش آیینی بود. ولی خوب، انصاف را جلو ...
من مجردم خانوم
من مجردم خانوم در یکی از اتاق‌ها بسته بود. آن را باز کرد و بی‌آن که تو برود گردن کشید و داخلش را دید. در را بست و به آن یکی رفت. چشمش به تشک و متکای دو نفره‌ای که روی زمین پهن بود افتاد. گودی به جا مانده از دو نفری که رویش خوابیده بودند هنوز دست‌نخورده مانده بود. مینا نزدیک در ...
نوشیدن مه در باغ نارنج
نوشیدن مه در باغ نارنج ... مگر برای تو، این زن کبیر، هر سال در شب بیست و سوم رمضان مهمانی شبانه نمی‌دهد و فرشتگان را فوج‌فوج پایین نمی‌کشد تا ببینید کی چگونه زندگی‌ای می‌خواهد برای امسالش؟‌ بدهیدش. بدهیدش. کاش می‌دانستی همه دوشیزگان تن‌سفید چشم‌سیاه بهشتی را همین نفس کلی با بردمیدن در شب‌های مهمانی‌هاش ساخته و پیرهن‌هایی از ابریشم سبز در آن رخت‌کن‌های نورانی ...
مشاهده تمام رمان های مرتضی کربلایی‌لو
مجموعه‌ها