رمان ایرانی

برجی در مه

آیدا که از صدای پدر سر از در هال بیرون آورده بود و به پدر می‌نگریست با دیدن پاکت در دست او، خوشحال به حیاط دوید و او هم با بانگی بلند فریاد کشید: بالاخره رسید. پدر به چهره شاد دخترش نگریست و از سر افسوس سر تکان داد و با انداختن آن به روی زمین از خانه خارج شد. با آن که هر دو سالی یکبار به وقت رسیدن نوروز چنین نامه‌ای به دست آن‌ها می‌رسید اما آقای زاهدی در هیچ‌یک از سال‌های گذشته هم از رسیدن دعوت‌نامه احساس خوشحالی نکرده بود. زیرا...

9789649630113
۱۳۸۹
۵۵۸ صفحه
۱۴۲۶ مشاهده
۰ نقل قول
فهیمه رحیمی
صفحه نویسنده فهیمه رحیمی
۲۹ رمان در 23 خرداد ماه 1331 در تهران دیده به جهان گشودند . اولین قطعه ادبیشان به نام دلم برای پروانه می سوزد رادر 9سالگی نوشتند.
در سال 1347 ازدواج نمودند و حاصل ازدواجشان دو فرزند به نامهای بابک و بهارک شد. سه سال مشغول به فراگیری علوم دینی در حوزه علمیه آب منگل در کرج شدند . با پشتکار و علاقه ای که به خواندن و نوشتن کتاب داشتند اولین کتاب خود را با عنوان بازگشت به خوشبختی منتشر ...
دیگر رمان‌های فهیمه رحیمی
هنگامه (ادامه زخم خوردگان تقدیر)
هنگامه (ادامه زخم خوردگان تقدیر)
آریانا
آریانا
رز کبود
رز کبود مات و مبهوت چشم به دهان پسرعمو رسول دوخته بود که داشت با آب و تاب خبر معاون سیاسی شدن آقا نعیم را تعریف می‌کرد و از او متعجب‌تر خانم و آقای رازقی بودند که با نگاه ناباور خود به رسول چشم دوخته بودند. نعیم و معاون سیاسی! رسول وقتی از سخن بازایستاد رو به عمویش کرد و پرسید: ـ ...
زخم‌خوردگان تقدیر
زخم‌خوردگان تقدیر
ماندانا
ماندانا مادر با صدای بلند آب و پنبه طلبید، احد کیف خود را باز کرد وسایل پانسمان را خارج کرده و هنگامی که دختر جوان با آب و پنبه نزدیک شد در یک نگاه او را شناخت. نزدیک بود کنترل خود را از دست بدهد و آب را روی پسر مجروح بریزد اما پیش از آن که دختر جوان و ...
مشاهده تمام رمان های فهیمه رحیمی
مجموعه‌ها