از خواب میترسیم
نفس نفس میزدم و تپه را میرفتم بالا. از وقتی مرده بود سنگینتر شده بود انگار. تا وسط جنگل دوام آورد، اما آنقدر خون از بدنش روی برگها ریخت که دیگر توان نفس کشیدن هم نداشت. جنگل که تمام شد فهمیدم تمام کرده است. اما نمیتوانستم جنازهاش را بگذارم خرسها و گرگ بخورند. زنده که بود به خون هم تشنه ...
لبه آب
سوری با شنیدن صدای شلیک، از جا پرید و دوید طرف در هال. فرهاد به سرعت بلند شد و خودش را رساند به سوری و دست سوری را گرفت و کشید طرف خودش و او را از در دور کرد. سوری تقلا کرد دستش را از دست فرهاد بکشد بیرون و برود طرف در، ولی نتوانست. با التماس به فرهاد ...
الفبای مردگان
الفبای مردگان رمان سرگشتگی آدمهایی است که در هزارتوهای تاریخ و جغرافیا گم شدهاند. در این هزارتوها، هر راه تازه میتواند بیراهه دیگری باشد و باعث سرگردانی بیشتر آدمها بشود و به زندانی دیگر ختم شود. آدمهای این رمان همگی یک بار از اسب افتادهاند، ولی تلاش میکنند از اصل نیفتند تا روزی که بتوانند شاهراه را پیدا کنند و ...
سایههای ترس
سایههای ترس، روایتی متفاوت و تو در تو، از ترسهایی است که گاه و بیگاه بر زندگی ما سایه میاندازند. چهار راوی این رمان را روایت میکنند. روایتی از ترسهایی که در سایه راه میروند. در این رمان زندگی نگار با زندگی ناتالی گره میخورد. اما قسمت عجیب ماجرا اینجاست که ناتالی قهرمان یک فیلم است. فیلمی که پنجاه سال ...