الفبای مردگان
الفبای مردگان رمان سرگشتگی آدمهایی است که در هزارتوهای تاریخ و جغرافیا گم شدهاند. در این هزارتوها، هر راه تازه میتواند بیراهه دیگری باشد و باعث سرگردانی بیشتر آدمها بشود و به زندانی دیگر ختم شود. آدمهای این رمان همگی یک بار از اسب افتادهاند، ولی تلاش میکنند از اصل نیفتند تا روزی که بتوانند شاهراه را پیدا کنند و ...
سرهنگ زندان یحیی
گفتم:
«چرا ایشان از بنده شکایت کردهاند؟»
افسر نگهبان گفت:
«چون شما ایشان را تهدید به قتل کردهاید.»
من با عصبانیت گفتم:
«تهدید به قتل همسر، یک چیزی مثل قربان صدقه رفتن است و باد هواست.»
افسر نگهبان گفت:
«اولا این دو تا موضوع ربطی به هم ندارند. ثانیا خانم ریچاردز همسر شما نیستند، که به قول خودتان مثل قربان ...
سودابه سیاوش را کشت
«بهمن شعلهور»اسم یک آدم است. یک مترجم که کتابهای خوبی را به خوبی ترجمه کرده است. این را گفتم که بدانید خودم میدانم، اما الان من اصلا نمیخواهم درباره این مترجم مشهور حرف بزنم. میخواهم درباره بهمنی حرف بزنم که شعلهور بود. حواستان نرود به بهمن پنجاه و هفت که انقلاب شد...
من فقط 2 نفر را کشتهام
شب توی بازداشتگاه به اندازه کافی فرصت داشت که فکر کند و زمان بخرد. باید برمیگشت به سالها پیش و همه اتفاقات را مرور میکرد و حوادث را طوری کنار هم میچید که بتواند حداقل خودش را از اتهام قتل مبرا کند.
اما حقیقت این است که بعضی از مشکلات نه به همان سرعتی که به وجود میآیند حل میشوند ...