الفبای مردگان
الفبای مردگان رمان سرگشتگی آدمهایی است که در هزارتوهای تاریخ و جغرافیا گم شدهاند. در این هزارتوها، هر راه تازه میتواند بیراهه دیگری باشد و باعث سرگردانی بیشتر آدمها بشود و به زندانی دیگر ختم شود. آدمهای این رمان همگی یک بار از اسب افتادهاند، ولی تلاش میکنند از اصل نیفتند تا روزی که بتوانند شاهراه را پیدا کنند و ...
سمیرا نرفته است
یادش رفته بود کلاهش را از روی جالباسی بردارد. همهاش تقصیر کلاه لعنتی بود. اگر کلاه را برداشته بود، حتی یک درصد هم احتمال نداشت تا قبل از ساعت هشت شب به خانه برگردد. اگر برنگشته بود نادر را نمیدید که از روی دیوار پرید توی حیاط. اگر نادر را نمیدید، خونش به جوش نمیآمد. اگر خونش به جوش نمیآمد ...
من فقط 2 نفر را کشتهام
شب توی بازداشتگاه به اندازه کافی فرصت داشت که فکر کند و زمان بخرد. باید برمیگشت به سالها پیش و همه اتفاقات را مرور میکرد و حوادث را طوری کنار هم میچید که بتواند حداقل خودش را از اتهام قتل مبرا کند.
اما حقیقت این است که بعضی از مشکلات نه به همان سرعتی که به وجود میآیند حل میشوند ...
سودابه سیاوش را کشت
«بهمن شعلهور»اسم یک آدم است. یک مترجم که کتابهای خوبی را به خوبی ترجمه کرده است. این را گفتم که بدانید خودم میدانم، اما الان من اصلا نمیخواهم درباره این مترجم مشهور حرف بزنم. میخواهم درباره بهمنی حرف بزنم که شعلهور بود. حواستان نرود به بهمن پنجاه و هفت که انقلاب شد...
بر ریلهای برزخ
«بر ریلهای برزخ» چند روایت از آدمهایی است که در لایههای مختلف یک جهان زندگی میکنند. جهان آنها اگر چه با هم متفاوت است، ولی در ژرف ساخت به هم پیوسته است. بین همه آنها مرزی است که جهان آنها را از هم جدا میکند، ولی در واقع همین مرز، نقطه اشتراک همه آنهاست. روایتهای تو در تو و حیرتبرانگیز، ...