رمان خارجی

بلم سنگی

(The stone raft)

نویسنده رمان پرآوازه کوری، در بلم سنگی رمانی تازه و تخیلی می‌پردازد درباره جدایی شبه جزیره ایبری از اروپا و فرهنگ اروپایی، و آشوب و بلوا. ژوانا کاردا با شاخه نارون خطی نازدودنی بر زمین می‌کشد، ژواکیم ساسا سنگی به دریا پرتاب می‌کند، کوه‌های پیرنه از هم می‌شکافد و شبه جزیره از قاره کنده می‌شود و راه اقیانوس را در پیش می‌گیرد و دنیای غرب به هم می‌ریزد. خیل سارها بر فراز سر ژوزه آنائیسو در پروازند،پدرو اورسه لرزش زمین را حس می‌کند. این چهارتن پس از پیوستن به هم به راهنمایی سگی عجیب، ماریا گوابایرا را می‌یابند که جورابی با نخ آبی بی پایان را شکافته است. سفر ادامه می‌یابد و در جریان آن همگی به خودشناسی می‌رسند. ایده سفر که در رمان‌های دیگر ساراماگو نیز هست، در اینجا به کمال می‌رسد.

هاشمی
9789647199032
۱۳۸۶
۳۷۲ صفحه
۲۲۹۵ مشاهده
۳ نقل قول
نسخه‌های دیگر
ژوزه ساراماگو
صفحه نویسنده ژوزه ساراماگو
۳۹ رمان ژوزه ساراماگو نویسندهٔ پرتغالی برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ میلادی است.ساراماگو در دهکده‌ای کوچک در شمال لیسبون در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد، او دو سال بعد به همراه خانواده به لیسبون رفت و تحصیلات دبیرستانی خود را برای امرار معاش نیمه تمام گذاشت و به شغل‌های مختلفی نظیر آهنگری، مکانیکی و کارگری روزمزدی پرداخت. پس از مدتی نیز به مترجمی و نویسندگی در روزنامه ارگان حزب کمونیست پرتغال مشغول شد. اگرچه اولین رمان او به نام کشورگناه ...
دیگر رمان‌های ژوزه ساراماگو
روشنایی
روشنایی ساراماگو رفت تا زمانی را که در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 نوشته بود بیاورد، رمانی که از همان زمان گم شده بود و وقتی برگشت کتاب روشنایی زیر بغلش بود. در واقع یک دسته کاغذ تایپ شده اما کاغذها نه رنگ و رو رفته و زردشده بودند و نه آسیب دیده بودند، گویی زمان برای این کتاب ...
ماریا آنا خوسیفا
ماریا آنا خوسیفا
بینایی
بینایی رئیس حوزه انتخاباتی شماره چهارده،‌ بعد از این‌که چتر خیس را با خشونت تمام بست و بارانی‌اش که زیاد به دردش نمی‌خورد از تن در آورد، غرولندکنان گفت: هوای بدی برای زمان رای‌گیری است. او مجبور شده بود چهل‌متری فاصله بین محل پارک اتومبیلش تا در ورودی را با عجله طی کند و حالا طوری وارد اتاق شده بود که ...
کوری
کوری چراغ راهنما زرد شد. دو تا از ماشین‌های جلویی قبل از قرمز شدن چراغ سرعت گرفتند و رفتند. آن‌گاه علامت مرد سبز رنگ داخل چراغ گذرگاه عابر پیاده روشن شد. افراد منتظر پا روی خط‌های سپید کشیده شده بر سطح سیاه و آسفالت شده خیابان گذاشتند تا از آن عبور کنند. شاید نامش گذرگاه عابر پیاده بود اما به نظر ...
مشاهده تمام رمان های ژوزه ساراماگو
مجموعه‌ها