سارا از این همه تمجید پاکنژاد خوشحال به نظر میرسید، گفت: خواهش میکنم، از بابت ناهار هم متشکرم. اگر اجازه دهید من مرخص شم و با خداحافظی از اتاق بیرون آمد. از خانم زندی و آقای کمالی خداحافظی کرد. بیرون شرکت هوا خیلی سرد بود. اما تنها چیزی که اهمیت نداشت سردی هوا بود. قدم زنان تا سر خیابان رفت و دائم به این فکر اولین روز کاری خود بود. از کارش راضی است. و امیدوار بود که این رضایت ادامه پیدا کند.