رمان ایرانی

توپ شبانه

چراغ کشتی‌های بزرگ که خیلی دور بودند از ساحل کنار هم ردیف روشن بود. چند تا کشتی کوچک‌تر توی فاصله‌ بین ساحل و کشتی‌های بزرگ ایستاده بودند که چراغ آنها هم روشن بود. یک قایق موتوری به موازات ساحل داشت می‌آمد به سمت ما، بعد راه خودش را کج کرد و رفت به سمت کشتی‌ها. دو نفر توی قایق بودند که بارانی‌های زرد لیمویی شب‌نما تن‌شان بود. می‌رفتند سمت کشتی‌ها و شاید هم...

مرکز
9789643059934
۱۳۸۸
۱۶۸ صفحه
۹۷۶ مشاهده
۰ نقل قول
جعفر مدرس صادقی
صفحه نویسنده جعفر مدرس صادقی
۲۳ رمان (Jafar Modarres-Sadeqi)
دیگر رمان‌های جعفر مدرس صادقی
دیدار در حلب
دیدار در حلب این کتاب ماجرای مأموریت کوتاه یک مبارز پاکستانی به نام احمد به سوریه است. احمد در دمشق باید کسانی را ملاقات کند که قومیت‌های مختلف دارند اما هدف‌شان یکی است و آن مبارزه با اسرائیلی‌ها است.
سفر کسرا
سفر کسرا هر چه قطار به خود شهر نزدیک تر می شد مه غلیظ تر می شد. اولین روشنایی ها که از مشرق دمید قطار از میان جلگه ی وسیعی می گذشت و تا چشم کار می کرد مزرعه بود - مزرعه های مرز بندی شده و منظم ـ و انتهای مزرعه پیدا نبود مه بود یا تاریکی .
خاطرات اردیبهشت
خاطرات اردیبهشت تلفن‌ها را خانم جواب می‌دهد. من می‌نویسم و پاره می‌کنم، می‌نویسم و پاره می‌کنم. وسواس شدید دارم. هر چی که می‌نویسم به نظرم درست نیست. مال این است که دیر شروع کرده‌ام؟ مال این است که می‌ترسم؟ مال این است که نمی‌دانم می‌خواهم چی بنویسم؟ فقط می‌نویسم تا به خودم ثابت کنم که هنوز نمرده‌ام... اما چرا هی پاره می‌کنم؟ ...
قسمت دیگران و داستان‌های دیگر
قسمت دیگران و داستان‌های دیگر در نامه، عزیز به زنش سفارش کرده بود به فکر تحصیل بچه‌ها باشد و کاری بکند که مدرک دست و حسابی بگیرند و مثل پدرشان مجبور نباشند برای پولدار شدن ریسک کنند، روی کار آزاد نمی‌شد حساب کرد. و از طرفی، اگر آدم می خواست خوب زندگی کند با حقوق کارمندی نمی‌شد و باید تن به خطر می‌داد، عزیز بار‌ها ...
صادق هدایت داستان‌نویس
صادق هدایت داستان‌نویس
مشاهده تمام رمان های جعفر مدرس صادقی
مجموعه‌ها