هزارتوی خواب و هراس
ماشین میایستد. قالی را که من را تویش پیچاندهاند از ماشین در میآورند و میگذارند زمین. همچنان که بازش میکنند، مرا هم میغلتانند. روشنایی گرگ و میش چشمانم را میزند. سینهام را از هوای تازه و بوی در و دشت پر میکنم. قاچاقچی تن خشک شدهام را از طرحهای سیاه قالی جدا میکند. ماشین را کنار جاده خاکی ...
تصویر بازگشت
«این زخمها را باید به تصویر کشید...»
«قبل از تو عکاسان بزرگی آمدند و از زخمها تصویرهای بس زیبا برداشتند...»
«اما من در جستجوی زیبایی نیستم. من در جستجوی بازآفرینی احساسی هستن که با نگاه به جای زخم به انسان دست میدهد. "هر بار که به جای زخم مینگریم، خواهی نخواهی به دردش میاندیشیم."»
«مگر زخم از خودت باشد.»
«من ...
خاکستر و خاک
عتیق رحیمی (1962) بیتردید مهمترین نویسنده معاصر افغانستان در جهان است. او هم به فارسی مینویسد، هم فرانسه.هم فیلم میسازد، هم عکس میگیرد. هم انبوهی جوایز سینمایی دارد، هم جایزه ادبی معتبر گنکور را. سالهای زیادی است که در فرانسه زندگی میکند.
رمان کوچک خاکستر و خاک که در سال 1999 منتشر شده، نقطه جهش او به شمار میآید. اثری ...
لعنت به داستایوفسکی
پرویز با لحنی که نشان میداد قانع شده گفت:«پس کار درستی کردی.» رسول تعجب میکند و منشی پشت سر پرویز میخندد. رسول از پس و پیش رفتن دست میکشد، با خودش میگوید کار درستی کردم؟ پرویز هم مرا جدی نمیگیرد رئیس امنیت است، مجاهد، مرد قانون.