روزی، روزگاری در شهر (دری) که اشباح در آن رفت و آمد میکردند، چهار پسر بچه دست به عملی شجاعانه زدند و شانه به شانه یکدیگر پسرک عقب ماندهای را از چنگال مشتی قلدر ضعیفکش نجات دادند. کاری که بی آن که خود بدانند آنان را دگرگون کرد...
هر آنچه دوست داری از دست خواهی داد
هر آنچه دوست داری، از دست خواهی داد، ماجرای مردی است به نام آلفرد زیمر فروشنده سیاری که قصد دارد، در متلی خودکشی کند. او دچار روزمرگی شده، و تنها تفریح و سرگرمیاش جمعآوری نوشتههای روی دیوار دستشوییهای بین راهی است. او همه آنها را در دفترچهای نوشته- تنها انگیزهای که مانع خودکشیاش شده، فقط و فقط همین دفترچه است- ...
غبرستان حیوانات خانگی
دکتر لوئیس کرید به همراه خانودهاش به خانهای در خارج از شهر نقل مکان میکند. در همسایگی این خانه، جود کرندال زندگی میکند که رابطه دوستی نزدیکی با لوئیس برقرار میکند. کمی دورتر از این خانه، قبرستانی وجود دارد که نام آن، بر اثر اشتباه املایی بچهها، غبرستان حیوانات خانگی گذاشته شده است. بچههای آن منطقه حیوانات خانوادگی خود را ...
سواری مرگ
در سواری مرگ استیفن کینگ خواننده داستانش را به جادهای میبرد که کمتر درآن رانده شده...
سواری مرگ داستان پسر دانشجویی است که شبهنگام سواری مجانی با مرد مردهای میگیرد و در این سواری مجبور به انتخاب میشود، انتخابی بین مرگ و زندگی!
داستانهای پراکنده
برنت گلولهها را روی ریل سمت چپ ردیف کرد... کنار ریل به صف شدیم. گلولهها جلو چشمهای مصمممان میدرخشیدند. جان اولین کسی بود که صدای قطار را شنید، و وقتی به دستور برنت جلوتر رفتیم متوجه شدم دارم تند و تند زیر لب دعا میخواند. دووی کمی دورتر در سمت راست من ایستاد.
صدای غرش واگنهای قطار نزدیک شد، و کمی ...
7 تیرکش (برج تاریک 1)
مرد سیاهپوش به بیابان گریخت و هفت تیرکش تعقیبش کرد. بیابان،پهنهای وسیع، سرآمد تمام بیابانها بود و از هر سو، آسمان بر فراز آن خودنمایی میکرد. سفید، خیرهکننده، خشک و بیآب؛ بیآنکه در آن سرپناهی یافت شود. در افق کوههای مهآلود رخ مینمود و علف افیونی رویایی شیرین، کابوسی ترسناک و مرگ را به ارمغان میآورد. ردیف سنگهایی که نامنظم ...