پیرمردی بود که تنها در قایقی در گلف استریم ماهی میگرفت و حالا هشتاد و چهار روز میشد که هیچ ماهی نگرفته بود. در چهل روز اول پسربچهای با او بود. اما چون چهل روز گذشت و ماهی نگرفتند...
۳۷ رمان
ارنِست میلر هِمینگوی از نویسندگان برجستهٔ معاصر ایالات متحده آمریکا و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات است. وی از پایهگذاران یکی از تأثیرگذارترین انواع ادبی، موسوم به «وقایعنگاری ادبی» شناخته میشود.
ارنست همینگوی همه عمرش سرگرم ماجراجویی بود. از زخمیشدن در ایتالیا بر اثر اصابت ۲۰۰ تکه ترکشگلوله نیروهای اتریشی در خلال جنگ جهانی اول تا شرکت در خط مقدم جبهههای جنگ داخلی اسپانیا یا سفرهای توریستی به حیاتوحش آفریقا تا ماهیگیری و شکار حیوانات وحشی و زندگی در کوبا. این روحیه ...
زیر آفتاب هیچچیز تازه نیست
چند گاو خود را به ازدحام مردمی رساندند که وارد میدان میشدند. گاوهای سنگین و لخت در حالی که شاخهای تیزشان رو به پایین بود با پهلوهای گلی یورتمه میرفتند... جمعیت بیرون از بالکنهای استادیوم در هیاهو گیر افتادند. صدای فریادی بلند شد و بعد فریادی دیگر. پدر ارنست همینگوی پزشک و مادرش معلم پیانو و آواز بود. در اکتبر ...
سرزمین غریب
میامی گرم و مرطوب بود و بادی که از خاک اورگلیدز میوزید دم صبحی هم پشهها را با خود میآورد. راجر گفت: «به محض اینکه بشه از اینجا میریم. فقط باید یه کم پول جور کنم. چیزی از ماشین سر در میآری؟»
ـ «نه خیلی»...
آدمکشها
هر دو از در زدند بیرون. جورج از پنجره نگاهشان کرد که از زیر تیر چراغبرق رد شدند و رفتند آنطرف خیابان. با آن پالتوهای چسبان و کلاههای لبهدارشان، شبیه هنرپیشههای نمایشهای واریته بودند.
پیره پیاو و زهریا (پیرمرد و دریا به زبان کردی)
شکستناپذیر و 8 داستان دیگر
من صدای فریدمن را شنیدم که فریاد زد: مراقب خودت باش. جیمی. والکات نزدیک جک آمد، در حالی که به او نگاه میکرد. جک با دست چپ به طرف او ضربهای پرتاب کرد و والکات سرش را تکان داد. او جک را از پشت روی طناب گیر انداخت، و او را برانداز کرد و سپس با یک هوک چپ خیلی ...