پیرمردی بود که تنها در قایقی در گلف استریم ماهی میگرفت و حالا هشتاد و چهار روز میشد که هیچ ماهی نگرفته بود. در چهل روز اول پسربچهای با او بود. اما چون چهل روز گذشت و ماهی نگرفتند...
۳۷ رمان
ارنِست میلر هِمینگوی از نویسندگان برجستهٔ معاصر ایالات متحده آمریکا و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات است. وی از پایهگذاران یکی از تأثیرگذارترین انواع ادبی، موسوم به «وقایعنگاری ادبی» شناخته میشود.
ارنست همینگوی همه عمرش سرگرم ماجراجویی بود. از زخمیشدن در ایتالیا بر اثر اصابت ۲۰۰ تکه ترکشگلوله نیروهای اتریشی در خلال جنگ جهانی اول تا شرکت در خط مقدم جبهههای جنگ داخلی اسپانیا یا سفرهای توریستی به حیاتوحش آفریقا تا ماهیگیری و شکار حیوانات وحشی و زندگی در کوبا. این روحیه ...
سرزمین غریب
میامی گرم و مرطوب بود و بادی که از خاک اورگلیدز میوزید دم صبحی هم پشهها را با خود میآورد. راجر گفت: «به محض اینکه بشه از اینجا میریم. فقط باید یه کم پول جور کنم. چیزی از ماشین سر در میآری؟»
ـ «نه خیلی»...
پیرمرد و دریا
او پیرمردی بود که با یک قایق کوچک پارویی در آبهای خلیج، «کارش» مشغول ماهیگیری بود. هشتاد و چهار روز بود که برای ماهیگیری رفته بود بیآنکه حتی یک ماهی بگیرد. در چهل روز نخست پسر بچهای با وی آمده بود اما پس از چهل روز که هیچ ماهی نگرفته بودند، والدین پسر به او گفتند که حالا دیگر بخت ...
آن سوی رود میان درختان
نمیدانم چقدر فرمانده گروهان از دست دادیم و جایگزین کردیم و باز از دست دادیم. آنها هم نه درست کردنیاند نه کاشتنی که مثل سیبزمینی از این طرف بکاری و از آن طرف سبز شود... یادم هست که وقتی تیر میخوردند فکر میکردیم اگر همانجا با گلوله خلاصشان کنیم و به خاک بسپاریم، راحتتر از این است که برشان گردانیم ...
شب پیش از پیاده شدن (داستان)
گابی تنها دختر توی کشتی بود. موهای بوری داشت که ولشان میکرد روی شانه. خندهی قشنگی داشت. خوشهیکل بود و بوی بد عجیبی میداد. یکی از خالههاش از وقتی کشتی حرکت کرده بود از کابین بیرون نیامده بود. مسئول برگرداندن او بود پیش خانوادهاش تو پاریس. پدرش زدوبندی با «فرنچ لاین» داشت و دختره سر میز ناخدا غذا میخورد.
تابستان خطرناک
تابستان خطرناک آخرین کتاب ارنست همینگوی است. این نوشته قبل از مرگ همینگوی از یک دستنوشته 75000 کلمهای گرفته شده است. در هنگام چاپ حدود 20000 کلمه آن حذف شده است.