پیرمردی بود که تنها در قایقی در گلف استریم ماهی میگرفت و حالا هشتاد و چهار روز میشد که هیچ ماهی نگرفته بود. در چهل روز اول پسربچهای با او بود. اما چون چهل روز گذشت و ماهی نگرفتند...
۳۷ رمان
ارنِست میلر هِمینگوی از نویسندگان برجستهٔ معاصر ایالات متحده آمریکا و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات است. وی از پایهگذاران یکی از تأثیرگذارترین انواع ادبی، موسوم به «وقایعنگاری ادبی» شناخته میشود.
ارنست همینگوی همه عمرش سرگرم ماجراجویی بود. از زخمیشدن در ایتالیا بر اثر اصابت ۲۰۰ تکه ترکشگلوله نیروهای اتریشی در خلال جنگ جهانی اول تا شرکت در خط مقدم جبهههای جنگ داخلی اسپانیا یا سفرهای توریستی به حیاتوحش آفریقا تا ماهیگیری و شکار حیوانات وحشی و زندگی در کوبا. این روحیه ...
فیستا
«فیستا» یکی از آثار مشهور ادبی جهان است که خالق آن ارنست همینگوی نویسنده نامدار آمریکاییست. محور داستان مسافرت گروهی آمریکایی و انگلیسی مقیم فرانسه از «نسل گ شده» به اسپانیا برای دیدن جشن فیستا است. این رمان روایت عجیبی از عشق را در بطن درگیریها و رقابتهای انسانی به تصویر میکشد. همینگوی از این درگیریهای متنوع استفاده میکند تا ...
آنسوی رودخانه زیر درختان
داستان تلخ و اندوهبار واپسین روزها و ساعتها و لحظههای یک زندگی پرماجرا، و امید بیرحمانه مردی که میداند دیگر امیدی نیست...
سرگذشت شهر باشکوه و کهنسال ونیز در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، در آخرین روزهای زندگی سرهنگ ریچارد کنتول، افسر کهنهکار آمریکایی، و خاطرات تکاندهنده او از جنگهای اول و دوم جهانی، مردی تنها و زخمخورده با غروری ...
ستون پنجم
در خلال جنگهای داخلی اسپانیا، یک آمریکایی به نام فیلیپ راولینگ، در پوشش خبرنگاری که برای روزنامههای آمریکایی خبر تهیه میکند، به عملیات ضدجاسوسی به نفع کمونیستها و بر ضد فاشیستهای تحت فرمان ژنرال فرانکو، میپردازد. در محل اقامت موقت وی ـ هتل فلوریدای شهر مادرید ـ دو خبرنگار آمریکایی دیگر به نامهای رابرت پریستون و دورتی بریجز زندگی میکنند. ...
مردان بدون زنان
مانوئل گارسیامرا، رو به موت بود. همه روزنامهها شماره مرگش را از قبل آماده کرده بودند. پس از مرگش گاوبازها نفس راحتی کشیدند، زیرا توی میدان کارهایی میکرد که آنها از دستشان بر نمیآمد. همهشان زیر باران در مراسم تشییع او حرکت کردند. یکصد و چهل و هفت گاوباز…
زنگها برای که به صدا در میآید
بر روی چمنهای کنار جنگل دراز کشیده و چانه را روی دستها گذاشته بود و به اطراف مینگریست. آب جویبار آرام و منظم از کوه سرازیر میگردید ولی از آن نقطه به بعد از سراشیبی نیز با قوت و سرعت رو به پایین میرفت. او نقشههای نظامی را بیرون آورد و در جلوی خود گسترد. رفیقش مردی سالخورده، کوتاه قد ...