رمان ایرانی

اسیر زمان

«مادر هم نمیدونست... او برای مادر گمشده و رفته و مرده بود... احتمالا تا اون روز عید فطر که شما به منزل ما آمدید و برای هشدار دادن به ما اون عکس رو نشونش دادید ـ فکر می‌کنم، عکس او را با دکتر اقبال و شاه. از حالتی که توی چشم‌ها و توی رنگ صورت مادر به وجود آمد... من ناآگاهانه با حس ششم یه چیزهایی به دلم نشست. اما وقتی اون شب از او پرسیدم سرهنگ رو میشناخته گفت نه... و من قلبا باور کردم. چون همیشه حرف‌ها و کارهای او برای من پاک و از مهر بود. حالا می‌فهمم چرا. و حالا دیوانه‌ام که چرا نگفت. گرچه اون زنی نیست که آدم جز عشق از او احساس دیگری داشته باشه... »

آسیم
9789644180125
۱۳۸۶
۴۱۸ صفحه
۱۰۵۱ مشاهده
۰ نقل قول
اسماعیل فصیح
صفحه نویسنده اسماعیل فصیح
۱۸ رمان اسماعیل فصیح‌زاده در سال ۱۳۱۳ در محله درخونگاه تهران (شهید اکبرنژاد فعلی) زاده شد. او دوران تحصیلات خود را در دبستان عنصری و سپس در دبیرستان رهنما سپری کرد. فصیح پس از تحصیلات عالی در آمریکا به ایران برگشت و از سال ۱۳۴۲ درشرکت ملی نفت ایران در مناطق نفت خیز جنوب به‌عنوان کارمند بخش آموزش، به کار پرداخت و در سال ۱۳۵۹ با سمت استادیار دانشکده نفت آبادان بازنشسته شد. فصیح در مجموع به مدت ۱۹ سال در این شرکت ...
دیگر رمان‌های اسماعیل فصیح
ثریا در اغما
ثریا در اغما اکنون شب‌‌ها طولانی و بد، و من خوابم کمتر و بریده بریده است. در طول شب چندین مرتبه از خواب می‌پرم، از این دنده به آن دنده می‌‌غلطم، و دهانم تلخ است. گاهی مدت‌ها بیدار می‌مانم، خوابم نمی‌برد، و به فرنگیس و ثریا، و خودم این‌جا فکر می‌‌کنم، و به این که آخرش چه خواهد شد، یا چه وقت خواهد ...
درد سیاوش
درد سیاوش سحر هوا هنوز گرگ و میش بود که صدای مرغ‌های دریایی از خواب بیدارم کرد. سرم کمی درد می‌کرد، اما ساق پا و قوزک‌ پای چپم که هنوز توی گچ بود، درد نداشت، فقط بدجوری بی‌حس و کرخ بود. (دو سه جمعه پیش باید شاهکار بزنم و در باشگاه قایق‌رانی لب اسکله ساق پای خودم را بین دو تا قایق ...
عشق و مرگ
عشق و مرگ این کتاب یک رمان است. عشق و مرگ ماجرای پنج سال اقامت جلال آریان، راوی داستان در آمریکا، و حوادثی است که در این سال‌ها برای او اتفاق می‌افتد.
بازگشت به درخونگاه
بازگشت به درخونگاه لئون تولستوی، رمان آناکارنینای خود را با این جمله شروع می‌کند: خانواده‌های خوشبخت به هم شبیه هستند، ولی برعکس، خانواده‌های بدبخت به هیچ‌کس شباهت ندارند جز به خودشان. این لابد قیاس درگیری من تنهاست امسال زمستان در آپارتمان خیابان تکش، با خانواده‌های دوست‌ دوران دبیرستانم دکتر شاپور ایرانفر، بیولوژیست مفلوک در درخونگاه، و علی آریان، نابرادری خودم...
پناه بر حافظ (1 حسب حال)
پناه بر حافظ (1 حسب حال) .
مشاهده تمام رمان های اسماعیل فصیح
مجموعه‌ها