رمان ایرانی

امشب را فراموش نکن. شبی که در رویای هرکس می تواند باشد. رویای نزدیک در بستر خواب‌آلود شب. بستر عشق جایی روی ابرهاست به همان نرمی. به همان سخاوت. در سکوت و تاریکی شب رمزی نهفته است. شب آویز اتاقت غوغایی از ستارگان است و ماه مهمان دل عاشق است.

البرز
9789644425950
۱۳۹۰
۴۱۶ صفحه
۲۰۷۵ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده سیمین شیردل
۱۴ رمان Simin Shirdel
دیگر رمان‌های سیمین شیردل
دوباره برگرد
دوباره برگرد دوباره برگرد و ببین که من بزرگ شدم شاید کمی دیر باشد دوباره برگرد و ببین که عاشق شدم شاید کمی دیر اما شدم دوباره برگرد تا نقطه سر خط باشیم در امتداد دو خط موازی...
آرام
آرام سایه‌بان نگاهت، در دمادم بارش ابرها، مخمور و شکننده و پرتاب. وقتی بر گونه‌های لعابینت، قطرات اشک می‌غلطد، چه زیباست! دیدن مژگان نمناکت.
خط احساس
خط احساس آدمایی مثل تو هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شن شاید تو ظاهر احساس قدرت کنی ولی در باطن این طور نیست. زمانی که من به تو احتیاج داشتم در بدترین شرایط ترکم کردی. سه ساله دارم می‌سوزم و می‌سازم بعد یهو می‌آی می‌گی بزرگ شدم و مستقل!!! حال امروزت چه فایده‌ای به حال من دیروز داره؟
هیس کسی نفهمه
هیس کسی نفهمه ساعت‌ها کنار پنجره به دریا خیره می‌شدم خسته نمی‌شدم. یادش بخیر به فرزاد قول داده بودم بدون او پا به جزیره نگذارم ولی زیر قولم زدم. حالا کجاست؟ بی من و من بی او...
نصیب
نصیب گرمای ظهر تابستان آزاردهنده بود. با وجود این محکم چادرش را به خود پیچید و رویش را محکم‌تر از قبل گرفت. هرچند که نفس کشیدن برایش دشوار می‌شد، اما چاره‌ای نداشت. صدای قدم‌ها نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌شد. در کمرکش کوچه ناگهان دست سنگینی او را از پشت در آغوش کشید. هول برش داشت و بی‌اختیار جیغ کشید...
مشاهده تمام رمان های سیمین شیردل
مجموعه‌ها