وقتی که انگشتخاکی روی در شماره 5 کوبید، صدای خشخش ضعیفی از آن طرف به گوش رسید. او در حالی که به سراغ قفل میرفت، آهسته گفت: انگار میخواستن زنده نگهش دارن. اونا افراد محکوم به مرگ رو تو سرداب زیر کلیسا نگه میدارند. از وقتی که الکی به باستا گفتم که یه بانوی سفید تابوتهای سنگی رو اون پایین تسخیر کرده، هر وقت کاپریکورن اون رو میفرسته سرداب، صورتش مثل کچ سفید میشه...