در جشن تولد بلا سوان، در خانه دکتر کالن، اتفاق ناگواری پیش میآید... ادوارد کالن و خانوادهاش برای امنیت جان بلا، تصمیم میگیرند برای همیشه از شهر فورکس بروند. اما بلا تحمل دوری از ادوارد را ندارد... در این میان جاکوب سرخپوست، صمیمیترین دوست بلا، آن جاکوب همیشگی نیست. او تغییر کرده است... بلا پس از رفتن ادوارد کالن به دوستی با جاکوب دلخوش کرده بود، اما...