از خشم و عصبانیت قرمز شدم یک دقیقه پیش جور دیگهای حرف میزد و با منت میگفت برای تحویل گرفتنم پیشم نشسته ولی حالا جلوی مامان سودابه طوری صحبت میکرد که انگار کنار من توی طویله نشسته؟! توهینش غیر قابل تحمل بود، با غیظ گفتم، کسی مجبورت نکرده اینجا بنشینی؟! و زیر لب غرغر کردم: انگار کارت دعوت برایش فرستاده بودم. مامان مداخله کردا و رو به من با دلخوری گفت: اه مهسا...