مجموعه داستان خارجی

هدف داستان‌های برنده جایزه ا هنری، تقویت ژانر داستان کوتاه است. کتاب حاضر شامل 14 داستان از 20 داستان کوتاه مجموعه داستان‌های جایزه ادبی ا هنری 2008 است.

علی فامیان
9789643375898
۱۳۸۹
۳۶۴ صفحه
۱۳۲۷ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
قرار بازی (داستان‌هایی از زنان نویسنده غربی) مجموعه داستان
قرار بازی (داستان‌هایی از زنان نویسنده غربی) مجموعه داستان ... فران به آشپزخانه رفت. لیز کمی به سوی پنجره متمایل شد و نگاهی به اطراف انداخت. آپارتمان رو به غرب بود. گرچه از ارتفاع نگاه می کرد، اما در مورد جهت دیدش مطمئن بود. هنوز عادت به دیدن چنین منظره‌هایی از آن ارتفاع را نداشت و این که به راحتی شاهد زندگی دیگران باشد...
دوستم دارد دوستم ندارد (مجموعه داستان کوتاه)
دوستم دارد دوستم ندارد (مجموعه داستان کوتاه) در این مجموعه 12 داستان کوتاه از نویسندگان مختلف از جمله اینگه‌بورگ باخمن، هاینریش بل، ارنست همینگوی، جیمز جویس و زیگفرید لنتس و همچنین مقالاتی از آلفرد آدلر، تئودور آدورنو، ماکس فریش، اریش فروم و برتراند راسل آمده است. مقالات و قطعات پایانی کتاب، درباره عشق و دوست داشتن است که موضوع اصلی داستان‌های کوتاه این مجموعه را تشکیل می‌دهد. ...
صبح یک‌شنبه (داستان‌های از ادبیات امروز فرانسه زبان) مجموعه داستان
صبح یک‌شنبه (داستان‌های از ادبیات امروز فرانسه زبان) مجموعه داستان داستان‌های این مجموعه از بین آثاری انتخاب شده است که در فاصله 1981 تا 2009 به چاپ رسیده‌اند.در این 30سال نویسنده‌های در ادبیات فرانسه ظهور کرده‌اند که آثارشان به زبان‌های دیگری ترجمه شده‌ و در دنیا با استقبال خوبی روبه‌رو شده‌اند.عدم ترجمه این آثار در ایران این سؤتفاهم را در پی آورده که ادبیات فرانسه مرده‌ است و دیگر ...
داستان‌هایی از نویسندگان زن انگلستان
داستان‌هایی از نویسندگان زن انگلستان در سال 1890 نهضتی تحت عنوان زنان نوین در انگلیس و آمریکا پدید آمد که حرکتی جدید را برای استقلال زنان آغاز کرد . این حرکت، با پدیده‌های ظاهری مثل سیگار کشیدن در جمع و دوچرخه‌سواری در معابر آغاز شد و به کسب حق رای انجامید. مخالفت زنان با قوانین موجود و خواسته‌های نوین ایشان، به مطبوعات راه گشود و ...
زنی که منم نامش زهراست
زنی که منم نامش زهراست مه نشسته بود میان نخل‌ها. دمدمه‌های صبح بود که تو می‌خواستی بیایی دست زنی را که من بوده‌ام بگیری. از میان آب‌های هور ببری. از دود آتش دور کنی. طافت طاق شده بود و آنقدر تیز آمدی که گوشه لباس بلند سفیدت که سرخ شده نمی‌بینی، نمی‌بینی که زخمی شدی و ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها