مجموعه داستان داخلی

پرسه در حوالی داستان امروز 3 (16 داستان از 16 نویسنده) مجموعه داستان

داستان اصولا چیزی جز همین رو دررویی‌ها نیست، رودررویی با تاریکی‌های خود جامعه یا تاریخ، و سپس دگرگون شدن و برکشیدن خود با آگاهی و نگاهی دیگر به زندگی، و البته روشن‌تر شدن، به گمان من جذابیت و قدرت هر داستانی به این است که چه‌قدر بتواند ما را با هر کدام از تاریکی‌ها آشنا کند، وگرنه در واقع داستان برامان نگفته، بلکه لطیفه‌ای تعریف کرده یا فقط سرگرم‌مان کرده‌ تا دقایقی را با هیجان مواجهه با چیزهای غیر واقعی سر کنیم.

کلاغ
9786009418824
۱۳۹۳
۲۴۸ صفحه
۴۸۹ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
این چند کتاب دوست‌داشتنی برای توست (7 جلدی) با قاب
این چند کتاب دوست‌داشتنی برای توست (7 جلدی) با قاب «زندگی به اندازه کافی روانتو می‌گردونه، که نیازی به گردوندن روانت نداشته باشی. به من گوش کن. من مرکز همه چیزم. این جمله اولین پیامد این اسمه. یه توصیه هم واسه تو دارم. خوندن متن‌ها از اون‌جا که کلماتو به صدا درمیاره، نثل انداختن تاسه... ما نمی‌دونیم چه نتیجه‌ای روی زمین می‌نشونه.»
زاده اضطراب جهان  کتاب گویا
زاده اضطراب جهان کتاب گویا با صدای: نصرالله مدقالچی شاعرانی که نمونه‌هایی از شعرشان در این دفتر گرد آمده است. همه از نوآوران بنام سرزمین‌های خویش‌اند. در اروپا شهره‌اند و چهره‌های متشخصی در گونه‌هایی از شعر جهان‌اند. شعرشان به زبان‌های گوناگون ترجمه شده است. بعضی برنده جایزه نوبل شده‌اند. به بعضی نیز جایزه‌های فرهنگی، ملی و بین‌المللی دیگری اهدا شده است. گوش دادن به کتاب سخنگو برای ...
تو تویی 2
تو تویی 2 هر چی که لازم بود، در مقدمه جلد اول گفتم و حالا حرف آخر: باشد تا روزی بیش از اینها بدانیم، و بیش از اینها بنویسیم، و چیزیهایی بخوانیم و بنویسیم که پس از خواندن و نوشتن آنها، این احساس در ما بیدار شود که انسان‌تر شده‌ایم.
سراسر پنجره (مجموعه داستان‌های منتخب جایزه ادبی طهران)
سراسر پنجره (مجموعه داستان‌های منتخب جایزه ادبی طهران) تنگ شیشه‌ای از دستش رها شد، زمین خورد و شکست. خاک از طعم سرد سرکه سیاه شد. با دستی بر دماغ فرار کرد؛ پابرهنه. مادر جیغی کشید و فحشی بدرقه پاهای برهنه او نمود. دو قطره خون سرخ کنار تکه شکسته تنگ در زمین فرو می‌رفت. خاک گرم و نرم کوچه زیر قدم‌های تند و پی‌درپی او به هوا برمی‌خاست ...
زنبق‌های دهه هشتاد
زنبق‌های دهه هشتاد پدرم 18 سالش بود که بالاخره قاطرکش‌ها آن بلا را سر مزرعه پدرش آوردند. او می‌گوید آن سال کامیون‌های بزرگ با بار قاطر تلق و تلق از سراسر ایالت می‌کوبیدند و مستقیم به طرف کشتارگاه می‌رفتند...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها