«اون وقتا نه کولر داشتیم و نه این همه پادرد و کمردرد. یه پاشیر داشتیم عین یخچال. حیاط بیرونی و حیاط خلوت درندشت بودند و باغچهها پر از گلهای رنگارنگ...» چشمانداز خانهاش، دنیای درون خانه را نشان میدهد و مصداقی است از آنچه او میخواهد باشد؛ گرچه همه دوست و ایل و تبارش رفتهاند و او تنها مانده و محله به نکبت کشیده شده، اما زندگیش تر و تمیز و باغچهاش پر از گل است.