رمان ایرانی

سه‌ تار

خرم
9789648524017
۱۳۸۳
۱۸۴ صفحه
۱۲۹۱ مشاهده
۰ نقل قول
جلال آل‌احمد
صفحه نویسنده جلال آل‌احمد
۲۹ رمان جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده‌ای مذهبی-روحانی به دنیا آمد. وی پسر عموی آیت‌الله طالقانی بود . دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سید احمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او که همواره خواهان و جویای حقیقت بود به این سادگی تسلیم خواست پدر نشد. دارالفنون هم کلاس‌های شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ...
دیگر رمان‌های جلال آل‌احمد
1 چاه و 2 چاله و مثلا شرح احوالات
1 چاه و 2 چاله و مثلا شرح احوالات این قلم از سال 1323 تا به حال دارد کار می‌کند. گاهی مرتب و گاهی نه به ترتیبی. گاهی به فشاری درونی و الزامی؛ و اغلب بنا به عادت. گاهی گول؛ ولی بیشتر موظف یا به گمان ادای وظیفه‌ای. اما نه هرگز به قصد نان خوردن. آنکه صاحب این قلم است فکر کرده بود که هر چه پدرش از راه ...
غرب‌زدگی
غرب‌زدگی غرب‌زدگی می‌گویم هم‌چون وبازدگی. و اگر به مذاق خوش‌آیند نیست، بگوییم هم‌چون گرمازدگی یا سرمازدگی. اما نه. دست کم چیزی است در حدود سن‌زدگی. دیده‌اید که گندم را چه طور می‌پوساند؟ از درون. پوسته‌ی سالم برجاست اما فقط پوست است، عین همان پوستی که از پروانه‌ای بر درختی مانده. به هر صورت سخن از یک بیماری است. عارضه‌ای از بیرون ...
مدیر مدرسه
مدیر مدرسه این کتاب رمانی اجتماعی و دربارة معلمی است که پس از ده سال تدریس، تصمیم می‌گیرد برای بهبود شرایط کاری خود مدیر یک مدرسة نوساز شود. جلال آل احمد در این رمان به مسئلة سیستم آموزش و پرورش یا ادارة فرهنگ زمان خود می‌پردازد و مشکلاتی که فرهنگیان و معلمان در آن زمان با آن دست به گریبان بودند را ...
اورازان
اورازان نویسنده این مختصر، نه لهجه‌شناس است و نه درین صفحات با مردم‌شناسی و قواعد آن و یا با اقتصاد سر و کاری دارد و نه قصد این را دارد که قضاوتی درباره امری بکند که مقدماتش درین جزوه آمده است. بلکه سعی کرده است با صرف دقتی که اندکی از حد متعارف بیشتر است، یک ده دورافتاده را با ...
از رنجی که می‌بریم
از رنجی که می‌بریم ـ همه اونایی که تا دیروز محل سگم بهشون نمی‌گذاشتیم، امروز برای خودشون آدمی شدند و برامون پشت چشم نازک می‌کنند. من اگه می‌دونستم شوفر ماشین این یارو است، اصلاً سوار نمی‌شدم. وقتی هم که دونستم، به خاطر هم سفری با شما بود که بلیتمو پس ندادم. خیلی‌ها خودشونو رفیق و هم مسلک ما جا می‌زدند. این سرشونو بخوره، خودشونو ...
مشاهده تمام رمان های جلال آل‌احمد
مجموعه‌ها