رمان خارجی

کافکا در ساحل

(Kafka on the shore)

رمان "کافکا در ساحل" در سال 2002 به ژاپنی منتشر و در سال 2005 به انگلیسی ترجمه شد. موراکامی در سال 2006 برای همین رمان برنده‌ی جایزه‌ی فرانتس کافکا شد. وی به گزارشگران گفت " خواندن آثار فرانتس کافکا تا اندازه‌یی نقطه‌ی شروعی شد برای من به عنوان یک رمان‌نویس." موراکامی در همین سال نامزد دریافت نوبل ادبی هم شد. نگاه کلی این کتاب، "کافکا در ساحل" ، و شخصیت کافکا تامورا همانطور که در جاهایی از کتاب هم اشاره شده تا حدودی تحت تاثیر تراژدی‌های یونانی و به خصوص نوشته‌های سوفوکل و سرنوشت اودیپوس است. اودیپوس مردی دانا و از تبار نفرین‌شده‌ی کادموس است که به دستور آپولون شهر تبای را ساخت و به فرمان یکی از خدایان، فرزند خدایی دیگر را کشت و کفاره‌ی مرگ‌بارش را پرداخت ولی نه تنها او، بلکه همه دودمانش هم محکوم شدند تا کفاره‌ی این گناه او را با گناهان دیگر بپردازند. در واقع گناه به دست آنان ولی به اراده‌ی خدایان انجام می‌شد چون تقدیرشان چنین بود.

9789648223347
۱۳۸۶
۶۲۸ صفحه
۱۳۸۳ مشاهده
۱۵ نقل قول
نسخه‌های دیگر
هاروکی موراکامی
صفحه نویسنده هاروکی موراکامی
۷۶ رمان موراکامی در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در کیوتو ژاپن به دنیا آمد. در سال ۱۹۶۸ به دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا رفت. در سال ۱۹۷۱ با همسرش یوکو ازدواج کرد و به گفته خودش در آوریل سال ۱۹۷۴ در هنگام تماشای یک مسابقه بیسبال، ایده اولین کتاب‌اش به آواز باد گوش بسپار به ذهنش رسید. در همان سال یک بار جاز در کوکوبونجی توکیو گشود. در سال ۱۹۷۹ اولین رمانش به آواز باد گوش بسپار منتشر شد و در همان سال جایزه ...
دیگر رمان‌های هاروکی موراکامی
کتاب‌خانه عجیب
کتاب‌خانه عجیب پسربچه‌ای تنها، دختری مرموز، و مردی که لباس گوسفند به تن‌اش دوخته شده، نقشه می‌کشند از کتاب‌خانه پیچ‌درپیچ و ترسناکی فرار کنند، کتاب‌خانه‌ای ساخته تخیل بی‌مرز هاروکی موراکامی که تخصصش آمیختن واقعیت و وهم است.
جایی که شاید پیدایش کنم
جایی که شاید پیدایش کنم داستان جایی که شاید پیدایش کنم روایت زنی‌ست که با مراجعه به یک کارآگاه خصوصی خبر از ناپدید شدن همسرش می‌دهد و این اتفاق مانند دیگر داستان‌های موراکامی موقعیتی‌ست تا او از جزئیات روزمره زندگی به لایه‌های زیرین زندگی انسان نقب بزند.
ماشین مرا بران
ماشین مرا بران از روز اول ملاقات، میساکی راننده شخصی کافوکو شد. جلو بلوک آپارتمان، او را راس ساعت سه بعدازظهر سوار می‌کرد. ساب زردرنگ کافوکو را از پارکینگ خانه‌اش برمی‌داشت و او را به سالن تئاتر در گینزا می‌برد. البته در هنگام بارش باران با سقف بسته رانندگی می‌کرد. در طول مسیر، کافوکو روی صندلی کنار راننده می‌نشست و دیالوگ‌هایش را روی ...
از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم
از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم خوشحالم که طی این همه سال، تحت هر شرایطی، از دویدن دست بر نداشته‌ام. دلیل خوشحالی‌ام آن است که رمان‌هایم را دوست دارم. حالا هم سخت مشتاقم که ببینم رمان بعدی چه از کار در خواهد آمد. من نویسنده‌ای هستم با محدودیت‌های خاص خود ـ آدمی ناکامل با یک زندگی ناکامل و محدود ـ و اگر هنوز هم چنین حسی ...
شهر گربه‌ها
شهر گربه‌ها خاطره‌ها شما را سر شوق می‌آورند، اما همین‌طور شما را از درون می‌دند.
مشاهده تمام رمان های هاروکی موراکامی
مجموعه‌ها