پسربچهای تنها، دختری مرموز، و مردی که لباس گوسفند به تناش دوخته شده، نقشه میکشند از کتابخانه پیچدرپیچ و ترسناکی فرار کنند، کتابخانهای ساخته تخیل بیمرز هاروکی موراکامی که تخصصش آمیختن واقعیت و وهم است.
۷۶ رمان
موراکامی در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در کیوتو ژاپن به دنیا آمد. در سال ۱۹۶۸ به دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا رفت. در سال ۱۹۷۱ با همسرش یوکو ازدواج کرد و به گفته خودش در آوریل سال ۱۹۷۴ در هنگام تماشای یک مسابقه بیسبال، ایده اولین کتاباش به آواز باد گوش بسپار به ذهنش رسید. در همان سال یک بار جاز در کوکوبونجی توکیو گشود. در سال ۱۹۷۹ اولین رمانش به آواز باد گوش بسپار منتشر شد و در همان سال جایزه ...
سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش
سوکورو تازاکی ماهها در چنبره مرگ گرفتار شده بود چون یک روز هر چهار دوست صمیمیاش به او گفته بودند که دیگر نه میخواهند ببینندش، نه با او حرف بزنند، هیچوقت.
او حالا به سارا دل بسته ولی رابطهاش با او هم به در بسته خورده است.
سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش رمانی است درباره عشق، دوستی، و سالهای سال دلشکستگی.
مجموعه داستان بید کور زن خفته 2
بید کور از بیرون خیلی کوچک است، اما ریشههایی عمیق دارد. رشد ظاهری آن بعد از مدتی متوقف میشود، اما ریشهها زیر زمین بزرگ میشوند و تا ژرفایی بیانتها ادامه مییابند. انگار به جای نور تاریکی باعث رشدشان میشود. و سرانجام در یک شب توفانی زمین دهان باز میکند و آن دریای تاریکی جاری میشود. ساحل پر از چیزهایی است ...
1 کیو 84 جلد1 (3جلدی)
داستان 1Q84 در سال 1984 اتفاق میافتد. اولین جلد، حوادث بین ماههای آوریل تا ژوئن و دومین جلد، رویدادهای جولای تا سپتامبر را روایت میکند. آخرین قسمت این 3 گانه نیز به روایت اتفاقات رخداده بین ماههای اکتبر و دسامبر 1984 میپردازد.
1Q84 روایتی پیچیده و سورئال است که بین داستان 2 شخصی، یکی مرد و دیگری زن که به دنبال ...
جنگل نروژی
در آغاز داستان راوی کتاب وارد آلمان میشود و در فرودگاه با شنیدن موسیقی به گذشته باز میگردد، به هجده سال قبل و به تصاویر یک دیدار و بعد تصویرها در هم پیچ و تاب میخورند و سالهای منتهی به بیست سالگی خودش را باز میگوید، سالهای درگیر با رشد ذهنی و جسمی، آشنایی بیشتر با جامعه پیرامون و همچنین ...
دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل
مرد جوان در حالی که راه خود را از میان بیدهای نابینای تنومند باز میکرد، به تپه رسید. از زمانی که بیدها تپه را اشغال کرده بودند، او اولین کسی بود که توانسته بود از تپه بالا برود. کلاهش را تا روی چشمها پایین کشید. با یک دست انبوه مگسهایی را که در اطرافش وزوز میکردند، کنار میزد و بالا ...