رمان خارجی

جنایت و مکافات

(Crime and punishment)

تئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی فرزند پزشکی تهیدست در سال 1811 در مسکو چشم به جهان گشود و به عنوان مهندس فنون نظامی وارد ارتش شد. ولی مدتی پس از آن به‌خاطر علاقه‌ای که به نویسندگی داشت از ارتش کناره‌‌گیری کرد. نخستین داستان او با عنوان بیچارگان در سال 1846 موفقیت او را تثبیت کرد. بزرگ‌ترین رمان‌های او که طی سال‌های 1866 تا 1880 نگاشته شده‌اند و شاهکارهای او محسوب می‌شوند عبارتند از: جنایت و مکافات، ابله و برادران کارامازوف. او در سال 1881 درگذشت.

علی صحرایی
مهتاب
9789647886970
۱۳۹۰
۷۷۶ صفحه
۵۹۸۳ مشاهده
۲۹ نقل قول
نسخه‌های دیگر
فئودور داستایوفسکی
صفحه نویسنده فئودور داستایوفسکی
۷۰ رمان فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی نویسندهٔ مشهور و تاثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیست‌ها مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های داستایوسکی ارائه کردند. اکثر داستان‌های وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش. ابتدا، برای امرار معاش، به کار ترجمه پرداخت، و آثاری چون اوژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر شیلر را ترجمه کرد.
دیگر رمان‌های فئودور داستایوفسکی
هم‌زاد
هم‌زاد ـ عجب، عجب، آقای عزیز؛ آن وقت درباره رفتار ناشایسته‌تان که به زیان اعتبار دوشیزه‌ای جوان و محترم از خانواده‌ای پاکدامن تمام شد، چه می‌توان گفت. خانواده مورد توجه و بسیار معروفی که شما را غرق در محبت‌هایشان کرده است؟
هم‌زاد (شعری پترزبورگی)
هم‌زاد (شعری پترزبورگی) کسی که اکنون روبه‌روی آقای گالیادکین نشسته بود، همان اسباب وحشت آقای گالیادکین، همان موجب ننگ آقای گالیادکین، همان کابوس مجسم شب گذشته آقای گالیادکین، خلاصه خود آقای گالیادکین بود. اگر آن‌ها را کنار هم می‌نشاندی، هیچ‌کس نمی‌توانست گالیادکین اصل را از بدل خود، گالیادکین قدیمی را از رقیب تازه‌رسیده‌اش، اصل را از تصویر، تمیز دهد.
مفتش اعظم (با نقد و تفسیر)
مفتش اعظم (با نقد و تفسیر) داستان «مفتش اعظم» تنها در آلمان بیش از شصت بار به طور مستقل منتشر شده است. داستایوسکی خود گفته است که این متن در تمام عمرش ذهن او را به خود مشغول کرده بود و در جای دیگری خاطر نشان می‌کند که «داستان مفتش اعظم» را نقطه اوج آثار ادبی خود می‌داند.
جوان خام
جوان خام
شب‌های روشن (بخشی از خاطرات مردی رویایی)
شب‌های روشن (بخشی از خاطرات مردی رویایی) کمی دورتر، زنی که به میله‌های نرده تکیه داشت به آب تیره کانال خیره مانده بود. کلاه زرد رنگ زیبایی بر سر و شنل کوتاه و سیاه رنگی بر شانه داشت. با خود فکر کردم:‹‹ دختر جوانی است که مطمئنا موهای سیاهی دارد.›› ظاهرا صدای قدم‌هایم را نشنید. وقتی با نفس حبس شده و قلبی که به شدت می‌زد از ...
مشاهده تمام رمان های فئودور داستایوفسکی
مجموعه‌ها