رمان ایرانی

با باد می‌خوانم

البرز
9789644424151
۱۳۸۶
۴۵۸ صفحه
۲۵۴۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های بهیه پیغمبری
دل‌افروز (آنکه بر دل آتش می‌زند)
دل‌افروز (آنکه بر دل آتش می‌زند) با چند قدم سریع خودم رو به والر رسوندم و دستام رو بی‌اختیار روی حرارتی گرفتم که از کتری برمی‌خاست. بعد از گرم شدن دستام اونا رو به بینی و دهنم چسبوندم تا گرمشون کنم. این‌طوری لرزیدنم کمتر معلوم می‌شد. به خصوص لب و دهنم به شدت می‌جنبید و از حرکت اونا دندونام به هم می‌خورد. این در حالی بود ...
بخت طوبی
بخت طوبی
به جز مهر به جز عشق
به جز مهر به جز عشق اگه عشق آتش می‌زد و می‌سوزاند و درد و اشک و آه و اسف و بی‌قراری داشت. اگر جانش را به لب می‌رساند بی‌حوصله و بی‌تاب و کلافه‌اش می‌کرد. مهر چون دارویی آرام‌بخش ساکتش می‌کرد. درونش را خنک و هوایی را که به سینه می‌کشید فرح‌بخش و پر از لذت می‌کرد.
عشق و عطش
عشق و عطش احساساتی عمیق و سر به طغیانی در من بنای جوشیدن گذاشت.مطمئن بودم پس از سال‌ها سرما و برودت در کنج قلبم احساس گرما و حرارت می‌کنم. خون گرمی بدنم را داغ می‌کرد، آن‌چنان که در عطش حس مرموزی می‌سوختم. به چشمانش زل زدم. دریای عظیمی از عشق و محبت در چشمانش به طوفان افتاده و تا ساحل نگاهم پیش می‌آمد. ...
مشاهده تمام رمان های بهیه پیغمبری
مجموعه‌ها