وقتی به تهران رسیدند انگار عطر همه چیز تغییر کرده بود.شیشه اتومبیل فیاتی که در آن نشسته بودند را پایین داد تا بوی پاییز را بهتر احساس کند.راهی منزل خالهاش بود اما پاییز زودتر از شهر آنان سراغ تهران آمده بود.این را از بویی که در هوا میپیچید و از پنجره ماشین به درون میآمد فهمید.به راننده دستور دادتا نام خیابانها را برای او بگوید...