مردان قلعه یوسف
یوسف مغرورانه بادی به غبغب انداخت و برخاست و بیرون رفت و به آسمان نگاه کرد. همانطور که میخندید، آرام گفت: ای آسمان آبی و شما ای ستارههای شبهای تنهایی و مونس و غمخوار من، امروز روز بزرگیه که یاران من با افتخار و حسرت با نقشه و سیاست من از برهوت گذشتن و تو ای آسمان این لحظه رو ...
ما میخواهیم 1 خانواده باشیم
مجازات برای گناه دیگران
بعد از مرگ پدر خانواده، غلامرضا تمام سعی خود را میکند که کمبودی در خانواده حس نشود، ولی برادرش ناخواسته مجبور میشود نظرات او را زیرپا بگذارد، زیرا ...