البته آنوقت نمیدانستیم خانه کی پا گذاشتهایم. بعدها فهمیدم. همینطوری اتفاقی وارد خانه شده بودیم. چیزهایی برای خودمان جمع کرده بودیم که ببریم از آنجا. نمیدانم یونس بود یا قاسم، که چشمش افتاده بود به عکسها. چندتایی میشدند. قاتی مجلههای زن روز و روزنامههای زرد شده بودند.