۴۹ رمان
ژرژ ژوزف کریستین سیمنون در ۱۳ فوریه سال ۱۹۰۳ در شهر لیژ (Liége)بلژیک به دنیا آمد. پدرش دزیره در یک شرکت بیمه حسابدار بود.
ژرژ در سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۴ در مدرسه سن آندره به تحصیل پرداخت و با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ به کالج سن لویی رفت که دبیرستانی تحت نظارت ژزوئیت ها بود. تا پیش از ۱۹۱۸ به مشاغل مختلفی از جمله شاگردی در کتابفروشی پرداخت، اما در ژانویه آن سال در پی بیماری پدرش ...
پییتر لتونی
هر نژادی بوهای خودش را دارد که نژادهای دیگر از آن متنفرند. سربازرس مگره پنجره را باز کرده بود و پیوسته پیپ میکشید، ولی بوهای مبهم همچنان ناراحتش میکرد.
کارد و طناب
چهار روز بعد در بون آونتورا مرد سیاه پوستی در پستوی تالار رستورانی حلق آویز شد.
این مرد ویل بود. در آن وضع واقعا زیبا نبود.
بعضیها مدعی بودند که او به دست خود به این کار دست نزده است.
برخی دیگر یادآور میشدند که از چند روز پیش در ترس و و حشت میزیست. در پاناما همه از یکدیگر میپرسیدند که فرد ...
دوست مادام مگره
جواهرات کنتس پانتی هتل کلاریج را ترک نکرده بود و در یکی از صندوقهای بزرگ امانات هتل پیدا شد. و کفشدوز کوچه تورن، حتی وقتی حسابی کلهپا شده بود، هیچوقت اعتراف نکرد که نامه بیامضا را او نوشته است.
سایه شکننده
.
تبهکار
حس خطر چنان با آگاهی از واقعیت روزانه و همه آن چیزهای قراردادی و مبتذل آمیخته بود که دکتر کوپروس را بیش از پیش سرحال و خوشحال میکرد. اثرش مثل آن بود که حسابی کافئین خورده باشد.
دکتر کوپروس که اهل شهر ‹‹سنیک›› در ایالت ‹‹فرزلاند›› بود بار دیگر وارد آمستردام شده بود. همیشه اولین سهشنبه هر ماه به آن شهر ...