رمان خارجی

راز مرد گوشه‌گیر

(Segreto dell uomo solitario)

مرد گریخته است. زن نیز گریخته است. یکی از دیگری، و یکی با دیگری. مرد در زن و همسر پیشینش، شباهتی نمی‌یابد؛ اما زن مردد است: این مرد چون همسرش می‌نماید. خلوت عظیم درهم می‌شکند و درکی متقابل آغاز می‌شود. مرد قابلیت حیرت‌انگیزش در همراهی با عذاب را تصویر می‌کند و زن نه از میان گفته‌هایش که از میان ناگفته‌هایش بازشناخته می‌شود. در آثار دلددا زن اگرچه رنجیده و رنجیده است اما توان عصیان دارد. و درک راز مرد گوشه‌گیر، پشتوانه این عصیان است، برای ماندن یا رفتن.

ققنوس
9789643112738
۱۳۸۹
۲۱۶ صفحه
۱۳۰۷ مشاهده
۰ نقل قول
گراتزیا دلددا
صفحه نویسنده گراتزیا دلددا
۱۶ رمان گراتزیا در ۲۷ سپتامبر ۱۸۷۱ در شهر نوئورو در جزیرهٔ ساردنی در خانواده‌ای از طبقهٔ متوسط به دنیا آمد. زنان در جامعه عقب‌افتاده‌ای مانند ساردنی قرن نوزدهم وضعیت مناسبی برای تحصیل و فعالیت اجتماعی نداشتند برای همین گراتزیا تا سوم ابتدایی بیشتر درس نخواند. اما از آن‌جا که در خانهٔ عمه‌اش کتاب‌خانهٔ بزرگی وجود داشت او توانست در آنجا و تحت تعلیمات خصوصی معلمی در خانهٔ عمه‌اش معلومات خود را افزایش دهد و ضمن مطالعه آثار ایتالیایی به مطالعه آثار ...
دیگر رمان‌های گراتزیا دلددا
غربت
غربت آنتونیو دلباخته نجیب‌زاده‌ای به نام رجینا می‌گردد. آنها راهی رم، شهر آرزوهای آنتونیو می‌شوند. رجینا انتظار دیدن شهری شگفت‌انگیز را دارد، اما غربت سرنوشت دیگری را برای او رقم می‌زند ... .
گنج
گنج دختر صورتش را روی نامه پایین برد و به فکر فرو رفت. اکنون تمام افکارش نسبت به او، زیبا و شیرین بودند. نامه آخر حلقه جاده شده پیرامون او را در هم شکسته و باطل کرده بود.
نی‌ها در باد
نی‌ها در باد لییه که خواهران به علت فرار او بی‌آبرو شده و شوهر پیدا نمی‌کردند، خبر پیوند زن‌آشویی خود را نوشت. داماد فروشنده چهارپایان اهلی بود، که بر حسب اتفاق در راه فرارش با وی مواجه شده بود. در چیویتوکیه در رفاه نسبی می‌زیستند، که باید به زودی صاحب فرزند می‌شدند. خواهران این اشتباه جدید او را که با شیوه بدی با ...
کبوترها و بازها
کبوترها و بازها جورجو چشمانش را پاک کرد تا پسربچه متوجه نشود گریه کرده است. به این خاطر هم بود که هر بار آن پسربچه به آن خانه ویرانه پا می‌گذاشت بیمار خیالش کمی آسوده می‌شد، بله همان پسربچه خوشگل و تندرست و چابک، با 2 چشم درشت و سیاه که انگار با ذوق و شوقی درونی می‌درخشیدند و با موهای فرفری و ...
در لب پرتگاه
در لب پرتگاه پس از مرگ آقای سولیس، خانه، از یک صومعه هم غم‌انگیزتر شد. باید لااقل دو سال عزاداری می کردند و طی شش ماه اول پنجره‌های مشرف به خیابان بسته می‌ماندند. گاوینا از غم و غصه دق می‌‌کرد. پدر مرده خود را به چشم دیده بود. رنگ پریده و نفس زنان روی چهره آرام او خم شده بود. به درون آن ...
مشاهده تمام رمان های گراتزیا دلددا
مجموعه‌ها