مرد گریخته است. زن نیز گریخته است. یکی از دیگری، و یکی با دیگری. مرد در زن و همسر پیشینش، شباهتی نمییابد؛ اما زن مردد است: این مرد چون همسرش مینماید. خلوت عظیم درهم میشکند و درکی متقابل آغاز میشود. مرد قابلیت حیرتانگیزش در همراهی با عذاب را تصویر میکند و زن نه از میان گفتههایش که از میان ناگفتههایش بازشناخته میشود. در آثار دلددا زن اگرچه رنجیده و رنجیده است اما توان عصیان دارد. و درک راز مرد گوشهگیر، پشتوانه این عصیان است، برای ماندن یا رفتن.