رمان ایرانی

بی‌بازگشت

شادان
9789647259484
۱۳۸۶
۳۳۶ صفحه
۲۸۴۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مریم جعفری
بیتا
بیتا نیمی از زندگی در افسوس ای‌کاش‌های دیروز گذشت و من هر لحظه فقط با دل خوشی آرزوهای فردا سر کردم. می‌دانم... خوب می‌دانم تو نیز هم‌چون من لحظه‌ای از یک روز دل‌گیر اشتباهی کرده‌ای که سال‌ها باز هم مانند من به حسرت آن نشسته‌ای. دل من امروز آن‌قدر بزرگ شده که مثل دریا پاک است و به راحتی می‌بخشد و ...
سال‌های بی‌کسی
سال‌های بی‌کسی از بالای درخت تنومند گیلاس که تازه به شکوفه نشسته بود به مادرم می‌نگریستم. داشت تلاش می‌کرد مرا متقاعد کند هر چه زودتر از درخت پایین بیایم. مادر در حال کندن گونه‌اش در حالی که به بالا نگاه می‌کرد و دستش را در برابر نور خورشید جلوی صورتش گرفته بود گفت: این اداها برای چیه؟ برای اینه که حرفتو به کرسی ...
بازمانده
بازمانده یک روز مقابل تمامی دیگران ایستادی و بر خواسته‌ات، و آن‌چه ایمانت بود پای فشردی. من نیز به دلگرمی آن ایمان و هر آن‌چه عشق تو تصور می‌کردم چشم به راهت ماندم، تو رفتی و آن‌چه از تو باز ماند لحظاتی بود که من چشم به آسمان داشتم.
ترانه‌های نیمه شب
ترانه‌های نیمه شب
تقدیر شوم
تقدیر شوم رامین تمام شب را در حالی که زیر سرم بسر می‌برد در بیمارستان گذراند و صبح زود بنا به اصرار خودش با حالی نزار و ناباور از بیمارستان خارج شد و آرزو کرد هر آنچه دیده و شنیده کابوسی بیش نباشد. او با حالی دگرگون و بیمار به منزل پدر پروانه رفت و زنگ آنجا را فشرد، بارها و بارها. ...
مشاهده تمام رمان های مریم جعفری
مجموعه‌ها