رمان خارجی

هذیان‌ها

(The grove centenary edition)

هر یک از هشت بخش کتاب شاید پاره‌هایی باشند از یک کابوس بزرگ که مجموعه کلی را شکل می‌دهند. خواننده‌ای که با سایر آثار بکت آشنایی ولو سطحی داشته باشد، در درک این متن‌ها با مشکل کمتری مواجه خواهد شد؛ چه در یکایک سطرهای کتاب، اشارت‌هایی به نوشته‌های قبلی بکت پنهان است. در این اثر، نویسنده از روی عمد و به دلیلی که بر دوستدارانش پوشیده نیست، ساختار نحوی نوشته‌ها را در هم ریخته و با خلق اثری غیرمنسجم،‌ به شیوه‌ای نوین از داستان‌نویسی دست یافته است.

افراز
9786005218091
۱۳۸۸
۶۴ صفحه
۱۰۴۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ساموئل بکت
مالون می‌میرد
مالون می‌میرد بله، روزگاری بود که بی‌درنگ شب می‌شد و با جستجوی گرما و تکه‌های تقریباً خوردنی به ‌خوبی می‌گذشت. و تصور می‌کنی که این وضع تا آخر همین‌طور باقی می‏ماند. اما ناگهان همه ‌چیز دوباره شروع به خشم ‌و خروش می‌کند، در جنگل‌هایی از سرخس‌های بزرگ گُم می‌شوی یا در زمین‌های بایرِ در معرض بادهای شدید می‌چرخی، تا این‌که کنجکاو می‌شوی ...
چی کجا
چی کجا تجربه‌های کوتاه فرصتی کوتاهی است برای زمانه و جامعه‌ای که در آن کوتاه‌ترین فرصت‌ها و حوصله‌ها از آن مطالعه است. هدف از انتشار تجربه‌های کوتاه آن است که نسل جوان ما، ضمن آشنایی با ادبیات نمایشی و داستانی جهان، انس بیشتری با کتاب و میل فزون‌تری به مطالعه پیدا کند...
متن‌هایی برای هیچ
متن‌هایی برای هیچ یا با هم قدم می‌زدیم، دست در دست، ساکت، غرق دنیاهای خود، دست در دست فراموش شده. این‌طور است که تا حالا دوام آورده‌ام. و امروز عصر هم انگار باز نتیجه می‌دهد، در آغوشم هستم، من خود را در آغوش گرفته‌ام، نه چندان با لطافت، اما وفادار، وفادار. حالا بخواب، گویی زیر آن چراغ قدیمی، به هم ریخته، خسته و ...
مالون می‌میرد
مالون می‌میرد مردن، پیش از مول مردن،‌با مول مردن، روی مول مردن و غلتیدن، مرده بر مرده، در میان مردمان بیچاره، و دیگر در میان زندگان ناگزیر به مردن نبودن. این‌ها هم نه؛ حتی این‌ها هم نه،‌ ماه من در زیر این‌جا بود، بسیار زیر، کمترین چیزی که می‌توانستم آرزو کنم، و یک روز، خیلی زود، ‌یک شب زمین‌تاب،‌ در زیر خاک،‌ ...
دست آخر
دست آخر یه دیوونه رو می‌شناختم که فکر می‌کرد دنیا به آخر رسیده. نقاش بود و حکاک. خیلی دوستش داشتم. می‌رفتم و می‌دیدمش، توی دیوونه‌خونه. با دست‌هام می‌گرفتمش و می‌کشوندمش کنار پنجره. ببین! اون‌جا! ذرت‌های در حال قد کشیدن! حالا اون‌جا! ببین! بادبون‌های قایق‌های ماهی‌گیری! همه‏ اون زیبایی! دستش رو پس می‌کشید و به کنج خودش برمی‌گشت. هراسون بود. هر چی دیده ...
مشاهده تمام رمان های ساموئل بکت
مجموعه‌ها