مردن، پیش از مول مردن،با مول مردن، روی مول مردن و غلتیدن، مرده بر مرده، در میان مردمان بیچاره، و دیگر در میان زندگان ناگزیر به مردن نبودن. اینها هم نه؛ حتی اینها هم نه، ماه من در زیر اینجا بود، بسیار زیر، کمترین چیزی که میتوانستم آرزو کنم، و یک روز، خیلی زود، یک شب زمینتاب، در زیر خاک، موجودی میرنده، مثل من، در روشنایی خاکستری، میگوید، اینها هم نه، حتی این ها هم نه. و بی آنکه بتواند احساس تاثر بکند، میمیرد.