رمان خارجی

مشتری شنبه‌ها

(Maigret et le client du samedi)

ماجرای مشتری شنبه‌ها در پاریس روی می‌دهد. کمیسر مگره درگیر سرقت جواهرات از هتل‌های گران قیمت خیابان شانزه‌لیزه است. در یک شب سرد زمستانی مردی افسرده و دائم‌الخمر که لئونارپلانشون نام دارد به منزل کمیسر می‌آید و به او می‌گوید که قصد دارد همسرش و مردی دیگر را به قتل برساند...

مروارید
9789641910558
۱۳۸۹
۱۵۲ صفحه
۱۰۴۴ مشاهده
۰ نقل قول
ژرژ سیمنون
صفحه نویسنده ژرژ سیمنون
۴۹ رمان ژرژ ژوزف کریستین سیمنون در ۱۳ فوریه سال ۱۹۰۳ در شهر لیژ (Liége)بلژیک به دنیا آمد. پدرش دزیره در یک شرکت بیمه حسابدار بود. ژرژ در سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۴ در مدرسه سن آندره به تحصیل پرداخت و با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ به کالج سن لویی رفت که دبیرستانی تحت نظارت ژزوئیت ها بود. تا پیش از ۱۹۱۸ به مشاغل مختلفی از جمله شاگردی در کتابفروشی پرداخت، اما در ژانویه آن سال در پی بیماری پدرش ...
دیگر رمان‌های ژرژ سیمنون
پی‌یتر لتونی
پی‌یتر لتونی هر نژادی بوهای خودش را دارد که نژادهای دیگر از آن متنفرند. سربازرس مگره پنجره را باز کرده بود و پیوسته پیپ می‌کشید، ولی بوهای مبهم هم‌چنان ناراحتش می‌کرد.
ماجرای شخصی مادام مگره
ماجرای شخصی مادام مگره مادام مگره در آپارتمان را با فشاری باز کرد. او نفس نفس می‌زد. کلاهش مچاله شده بود. او یک ساعت دیر کرده بود. مگره داشت برشی از پنیر را با نان می‌خورد. لب‌های زن با لرزش این کلمات را گفت: من از هر اتفاقی صحبت می‌کنم، تو نزن زیر خنده. و آن‌وقت دست به کار تعریف داستان عجیبی شد آنقدر ...
سگ زرد (به ضمیمه مصاحبه‌ای با ژرژ سیمنون)
سگ زرد (به ضمیمه مصاحبه‌ای با ژرژ سیمنون) در رمان‌های سیمنون و از جمله سگ زرد، ترسهای پنهان و دسیسه‌ها و اضطراب‌های نهفته در پس پرده عادت‌های روزانه زندگی و نظم حاکم بر آن توصیف شده‌اند که به ناگاه به لحظه انفجاری خویش می‌رسند و به بروز خشونت یا جنایت منجر می‌شوند. به علاوه رمانهای او آمیزه‌ای هستند از روایت پردازی چیره دستانه و بازشکافتن هوشمندانه روان انسان‌ها. ...
شکیبایی مگره
شکیبایی مگره مگره که صورتش را به طرف منظره آرام رودخانه سن گردانده بود، رفتن آن‌ها را ندید. او، روی ساحل رودخانه، دنبال اشباح آشنا می‌گشت. شبح آن مردی که با قلاب ماهی می‌گرفت. مگره او را، از سال‌ها پیش، ماهیگیر خودم نامید. گرچه بی‌گمان نمی‌توانست شخص واحدی باشد. آن‌چه اهمیت داشت این بود که همیشه مردی در آن‌جا، کنار پل سن ـ ...
100 مرد حلق‌آویز
100 مرد حلق‌آویز آن روز مگره هنگام بازدیدش از بروکسل Bruxelle در حال خوشی به سر می‌برد. او من‌باب تفریح شروع به تعقیب مرد ژنده پوشی کرد که دیده بود. اسکناس‌های هزار فرانکی را تحت عنوان مطبوعات به صندوق پست می‌اندازد. ولی ماجرا در شهر برمن Bremen به تلخی گرائید، زیرا جوان ژنده‌پوش اسلحه‌ای بیرون کشید و خودش را کشت؛ و در اینجا بود ...
مشاهده تمام رمان های ژرژ سیمنون
مجموعه‌ها