رمان ایرانی

امشب نه شهرزاد

امشب نه شهرزاد... یک درام عاشقانه درباره زندگی تدریجی و مرگ قطعی، یا طنزی سیاه درباره عشق و توهم عشق؟... تعریف کردن همیشه یک جور محدود کردنه.

مروارید
9789641910541
۱۳۸۸
۱۶۸ صفحه
۹۸۷ مشاهده
۱ نقل قول
حسین یعقوبی
صفحه نویسنده حسین یعقوبی
۶ رمان حسين يعقوبي -نويسنده روزنامه نگار مترجم نمايشنامه نويس -فعاليت نويسندگي اش را با همكاري با نشريه مهر در سال 1376 آغاز كرد.نخستين كتاب او نشان پنجم حماقت در سال 79 منتشر شد.در سال 84 با داستان تو مي ميري به همين سادگي برنده جايزه ادبي صادق هدايت شد.مجموعه داستانهايش در كتاب محرمانه هاي رومئو ژوليت منتشر شده است
برخي از آثار منتشر شده او عبارتند از:
1.نشان پنجم حماقت./جملات قصار طنز/جامعه ايرانيان/1379
2.اژدهاي دگرانديش/قصه هاي مدرن جن و پري/روزنه/1381
3.تارخ ...
دیگر رمان‌های حسین یعقوبی
محرمانه‌های رومئو و ژولیت (مجموعه داستان‌های کوتاه)
محرمانه‌های رومئو و ژولیت (مجموعه داستان‌های کوتاه) حسین یعقوبی احتمالا یکی از نوابغ بشریت خواهد شد. او طنزنویس نسل ‌آینده است. من تعهد کرده‌ام تا حد امکان او را تحسین کنم که اگر جهان ارزش‌های او را نشناخت من مقصر نباشم.
تهران دنیا تمام‌وقت
تهران دنیا تمام‌وقت در نور کم سالن به کتاب نگاه می‌کنم. روی جلدش نوشته: دیو: از افسانه تا واقعیت. گیج می‌پرسم «تشکیلات شما این کتاب رو چاپ کرده؟» «نه، دیدم شک داری، فقط خواستم بدونی وقتی یه موجودی مثل دیو می‌تونه واقعیت داشته باشه، تشکیلات ما هم می‌تونه واقعی باشه.» حرفش به‌ نظرم منطقی بود، اما... امیررضا، جوانی ناکام در عشق، با مرد مرموزی ملاقات می‌کند ...
لبخند در ایستگاه آخر (مرگ پس از مرگ و باقی قضایا به روایت فلسفه روانشناسی و… از دیدگاه طنز)
لبخند در ایستگاه آخر (مرگ پس از مرگ و باقی قضایا به روایت فلسفه روانشناسی و… از دیدگاه طنز) تا به حال به این فکر کرده‌اید که قرار است یک روز بمیرید؟ که روزی روزگاری قرار است زندگی شما به آخر برسد؛ به ته تهش؟ طبق تحقیقات و بررسی‌های میدانی، ترس شماره یک مردم آمریکا، سخنرانی در جمع و ترس شماره دویشان مرگ است. با این حساب اکثر مردم آن کشور ترجیح می‌دهند هنگام مراسم تدفین به جای این‌که مشغول ...
اتفاق ممنوع نیست
اتفاق ممنوع نیست مجتبی پانزده‌سالش بود که عاشق دخترخاله نرگسش شد. خیلی ساده لبه پنجره نشسته بود و داشت بیرون را نگاه می‌کرد که دید دختری که روسری قشنگی سرش است دارد می‌آید طرف خانه‌شان. مجتبی چشم‌هایش ضعیف بود و دوست نداشت عینک بزند، برای همین با تنگ کردن چشم‌هایش فقط متوجه شد که نرگس صورت گردی دارد. و عاشقش شد. اول کتاب‌‌هایش ...
مشاهده تمام رمان های حسین یعقوبی
مجموعه‌ها