رمان خارجی

ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد

(Veronika deciedes morir)

این رمان ماجرای دختر جوانی است به نام ورونیکا که با وجود داشتن یک زندگی به ظاهر رضایت‌بخش، اقدام به خودکشی می‌کند، زیرا به دلیل احساس خلاء در وجودش، زندگی را مطابق میل خود نمی‌یابد. اما اطرافیان، او را که با خوردن قرص دست به خودکشی زده، روانه بیمارستان می‌کنند. او که اینکه از مرگ نجات پیدا کرده، خود را در بیمارستان روانی می‌بیند، در حالی که قلب او در اثر مصرف قرص‌ها به شدت آسیب دیده و هرآن او را به مرگ نزدیک‌تر می‌سازد. ورونیکا به تدریج با مشاهده بیماران به اکتشاف اموری می‌رسد که پیش از آن هرگز خود را مجاز به شناسایی آنها ندانسته بود، اموری همچون نفرت، کنجکاوی، ترس و عشق.

پر
9789648007176
۱۳۸۶
۲۴۰ صفحه
۳۷۲۴ مشاهده
۳۵ نقل قول
پائولو کوئیلو
صفحه نویسنده پائولو کوئیلو
۶۳ رمان او در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادر او لیژیا خانه دار و پدرش مهندس بود.او وقتی نوجوان بود، می خواست یک نویسنده شود. پس از گفتن این موضوع به مادرش ، مادرش پاسخ داد "عزیز من، پدرتو یک مهندس است. او یک منطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان. آیا تو واقعا می دانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد ؟" پس از تحقیق، کوئلیو به این ...
دیگر رمان‌های پائولو کوئیلو
الف
الف آه نه. دیگر حوصله مراسم دیگری را ندارم! آیین دیگری برای احضار نیروهای نامرئی در جهان مرئی! چه ربطی دارد به دنیای امروز ما؟ فارغ‌التحصیل‌ها از دانشگاه که بیرون می‌آیند کار گیر نمی‌آورند. مسن‌ها بازنشسته می‌شوند و گرفتار یک لقمه نانند. آدم بزرگ‌ها که از نه صبح تا پنج بعدازظهر جان می‌کنند تا خرج خانواده و تحصیل بجه‌هایشان را بدهند، ...
عشق (نقل قول‌های منتخب از پائولو کوئیلو)
عشق (نقل قول‌های منتخب از پائولو کوئیلو) عشق نه بزرگ است نه کوچک. عشق به سادگی خود عشق است. نمی‌توان آن را به سان جاده‌ای با متر و کیلومتر اندازه گرفت. اگر چنین کردی بدان که احساس ناب خود را با آنچه دیگران می‌گویند یا آنچه در امیدش بوده‌ای، قیاس کرده‌ای. با این کار تنها داستان‌های دیگران را شنوا خواهی شد و از ادامه مسیر خود باز ...
فرشته نگهبان
فرشته نگهبان پائولو تازه کتاب کیمیاگر را نوشته و به استاد جادوگری‌اش، جی، نشان داده است. جی از خواندن کیمیاگر خوش‌حال می‌شود، اما معتقد است که پائولو باید قبل از هر چیز ماجراهایی را از گذشته‌اش فراموش کند و به همین دیل به او توصیه می‌کند " فرشته‌اش را ببیند." اما پائولو نمی‌داند چگونه این کار را بکند. به همین دلیل همراه با ...
جاسوس
جاسوس تنها گناهش این‌که زنی مستقل بود.
جاسوس
جاسوس در زمان کودکی، پدر و مادرم مجبورم کردند تا پیانو یاد بگیرم، کاری که از آن متنفر بودم. زمانی که از خانواده جدا شدم؛ همه آن‌چه را که آموخته بودم، فراموش کردم به جز یکی: اگر سازت کوک نباشد، نواختن اکثر ملودی‌های زیبای جهان به آهنگی گوش‌خراش تبدیل می‌شوند. زمانی که در وین بودم و خدمت نظام‌وظیفه را انجام می‌دادم، ...
مشاهده تمام رمان های پائولو کوئیلو
مجموعه‌ها