رمان ایرانی

خواب زمستانی

خواب زمستانی با شیوه‌ای ساده و کلماتی دقیق و طنزی خاص و با قدرت قلم به ما تذکر می‌دهد که بدون درد زیستن، عشق به زندگی امکان ندارد. خواب زمستانی بیانگر زندگی همگانی و قبیله‌ای آدم‌‌هایی است که حضور ناگزیر مدرنیته را احساس می‌کنند و از الزام فردیت و قبول فردی و تنهایی و مسئولیت، هراسان هستند. میز گرد نویسندگان

نیلوفر
9789644482083
۱۳۸۲
۱۴۰ صفحه
۱۶۸۰ مشاهده
۰ نقل قول
گلی ترقی ۱۳ رمان گلی ترقی در ۱۷ مهر ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد. پدرش لطف‌الله ترقی مدیر مجلهٔ ترقی بود. در خیابان خوشبختی به‌دنیا آمد و در شمیران به مدرسه و سپس دبیرستان انوشیروان دادگر رفت. در ۱۹۵۴ (میلادی) پس از به پایان رساندن سیکل اول دبیرستان به آمریکا رفت. ۶ سال در آمریکا زندگی کرد و دیپلم دبیرستان و لیسانس فلسفه گرفت و از آن‌جا که زندگی در آمریکا را دوست نداشت به ایران بازگشت. پس از بازگشت برای گرفتن دکترای ...
دیگر رمان‌های گلی ترقی
اتفاق
اتفاق «دوقلوها ـ نادر و شادی ـ صبح زود چهارم مرداد 1322 در خانه‌ای ساحلی نزدیک دریا به دنیا آمدند. بچه‌های سالمی بودند و به سرعت رشد کردند. کنار هم می‌خوابیدند و با صدای موج‌های بلند در گوش‌های کوچکشان به خواب می‌رفتند. بزرگ‌تر که شدند، تا دورها، تا آن‌جا که آب دریا سرد و زلال می‌شد، شنا می‌کردند. با پیچ‌‌و‌خم دریا ...
12 داستان (داستان‌های برگزیده به انتخاب نویسنده)
12 داستان (داستان‌های برگزیده به انتخاب نویسنده) روزی دوستی پرسید کدام یک از داستان‌هایت را بیشتر از همه دوست داری. کفتم نمی‌دانم. اما رفتم توی فکر. انتخاب سختی بود. تصمیم گرفتم از خیر جواب دادن به این پرسش مزاحم بگذرم، اما پرسش مزاحم ول‌کنم نبود، توی سرم می‌چرخید و وسوسه‌ام می‌کرد. حالا خودم بودم که می‌خواستم بدانم: کدام یک؟ به هر داستان که فکر می‌کردم، داستان دیگری ...
بازگشت
بازگشت دوستانش اسم او را گذاشته بودند «زن پراکنده» چون هر تکه از وجودش به سوی کسی یا چیزی می‌دوید: به سوی پسرهایش در آمریکا، شوهرش در تهران، خواهرش در کانادا، برادرش در آلمان، و دوستان نزدیکش پخش و پلا در اطراف و اکناف جهان.خودش را با نگاه این آدم‌ها می‌شناخت. حس می‌کرد بدون این دیگران کم و کسر دارد، مثل ...
خاطره‌های پراکنده
خاطره‌های پراکنده خانه‌ی مادر بزرگ را فروخته‌اند و ساعت بزرگ دیواری در منزل یک از دایی‌هاست. آخرین دایی. گه گاه ، در نیمه‌شبی بی‌خواب، تیک‌تاک موذی آن را در ته بالشم می‌شنوم و می‌دانم که این ساعت بعد از ما هم خواهد بود و از سماجت عقربه‌های چرخان آن دلم می‌گیرد. و بعد، نزدیک به روشنایی صبح عطری گوارا، مثل نفسی سبک ...
مشاهده تمام رمان های گلی ترقی
مجموعه‌ها