رمان ایرانی

چهره پنهان عشق

هنوز لبخندش را، وقتی می‌گفت «مزاحم‌تون نمی‌شم» به یاد دارم. اصرار کردم که برسانمش. وقتی سوار می‌شد، هنوز آن لبخند را به لب داشت. همان شب، وقتی داشتیم توی ماشین حرف می‌زدیم، فکر کردم خیلی دوستش دارم. فکر کردم از همه چیز در این دنیا بیشتر دوستش دارم. اما حالا داشتم با خودم فکر می‌کردم که هرگز دوستش نداشته‌‌ام، حتی زمانی که آن لبخند را به لب داشت. یک آن خواستم دستم را بگذارم روی دست راستش که انگار روی دنده خشک شده بود. اما نگذاشتم. سر چرخاندم طرف پیاده‌رو. نمی‌خواستم اشک‌هایم را ببیند.

مروارید
9789648838817
۱۳۸۸
۱۶۰ صفحه
۷۷۷ مشاهده
۰ نقل قول
سیامک گل‌شیری
صفحه نویسنده سیامک گل‌شیری
۲۳ رمان سیامک گلشیری در بیست‌ودوم مردادماه سال ۱۳۴۷ در اصفهان متولد شد. تحصیلاتش را تا سطح کارشناسی ارشد زبان و ادبیات آلمانی ادامه داده. فعالیت ادبی‌اش را به طور جدی از سال ۱۳۷۱ آغاز کرد.
سیامک، پسر احمد گلشیری، مترجم و برادرزاده هوشنگ گلشیری، داستان‌نویس فقید است.
دیگر رمان‌های سیامک گل‌شیری
مهمانی تلخ
مهمانی تلخ زبان روان، لحن طبیعی و مناسب، گفت و گو‌های زنده و خون‌دار، فضاسازی خوب و مخصوصا پرهیز از دام صنعت فروشی و "تکنیک زدگی"‌های مرسوم، همراه با جذابیت کافی در ماجرا که باعث می‌شود خواننده، داستان را با لذت بخواند. مهمانی تلخ را شیرین کرده است. مهمانی تلخ یک رمان بازی‌وار از سرنوشت آدم‌هایی است که خواسته و ناخواسته خود و ...
عنکبوت
عنکبوت
شاهزاده سنگی و چند داستان دیگر (زیباترین داستان‌های 1001 شب 1)
شاهزاده سنگی و چند داستان دیگر (زیباترین داستان‌های 1001 شب 1) «هفت‌صد سال اولی که در این خمره بودم، با خودم عهد کردم هرکس مرا آزاد کند، او را از مال دنیا بی‌نیاز کنم، اما هیچ‌کس مرا آزاد نکرد. در هفت‌صد سال دوم با خودم گفتم که هرکس مرا از این خمره بیرون بیاورد، او را صاحب تمام گنج‌های زمین می‌کنم. اما باز این اتفاق نیفتاد. در طول چهارصد سال بعد ...
ملکه مارها و چند داستان دیگر (زیباترین داستان‌های 1001 شب 2)
ملکه مارها و چند داستان دیگر (زیباترین داستان‌های 1001 شب 2) خیلی از بازرگانان در میان جمع خواستند کنیز را بخرند، اما دختر به هیچ‌کدام راضی نشد. دست آخر صاحب کنیز رو کرد به دختر و گفت:«پس خودت یکی را انتخاب کن. به این جمع نگاه کن و خودت یکی را از میان آن‌ها انتخاب کن تا تو را به او بفروشم.» کنیز به دقت به چهره آدم‌هایی که دور تا ...
کابوس
کابوس خیلی وقته خفه خون گرفته‌م و صدام درنیومده. الان یواش یواش داره می‌شه شیش ماه. باورت می‌شه. اگه هیچی نگم دق می‌کنم. می‌ترکم. منفجر می‌شم. دلم می‌خواد هر چی تو دل‌مه برات بریزم بیرون. خودت که می‌دونی، من آدمی نبودم که چیزی رو تو دلم نگه دارم. هر چیزی رو هر جا می‌گم. حتی بعضی چیزها درباره زندگی خصوصی‌مو که ...
مشاهده تمام رمان های سیامک گل‌شیری
مجموعه‌ها