رمان ایرانی

گیله مرد

آخ، این نکته بسیار اهمیت داشت! چه شده بود که دخترش نمی‌خواست با او دیگر در زیر یک بام زندگی کند؟ آیا شیرین هم از زشتی او در عذاب بود؟ دلش می‌خواست اشک بریزد، با چه تمسخری در محکمه به متهمینی که اشک می‌ریختند می‌نگریست. حالا می‌فهمید که چقدر آدم راحت می‌شود، کاش می‌توانست چشمانش را تر کند. آیا اشتباه نکرده بود؟ آیا زندگی، حتی زندگی خوشبخت دخترش، به این زجرها نمی‌ارزید؟

نگاه
9789646736122
۱۳۹۰
۲۰۸ صفحه
۲۲۳۴ مشاهده
۰ نقل قول
بزرگ علوی
صفحه نویسنده بزرگ علوی
۱۳ رمان مجتبی بزرگ علوی از نثرنویسان برجسته ادبیات فارسی سده بیستم میلادی و مشهورترین نویسنده چپ‌گرای ایران است. او که یکی از افراد گروه معروف ۵۳ نفر بود در آماده‌سازی مجله دنیا با تقی ارانی همکاری می‌کرد و به روانشناسی زیگموند فروید و فلسفه مارکسیسم بسیار علاقه‌مند بود. علوی همچنین یکی از بنیانگذاران حزب توده ایران بود و آثار ادبی مشهوری را به رشته تحریر در آورد که از آن جمله می‌توان به رمان «چشمهایش» و داستان کوتاه «چمدان»، اشاره کرد.
دیگر رمان‌های بزرگ علوی
میرزا
میرزا خازن می‌آمد و می‌گفت: ـ قهرمان بازی را بگذار کنار. پدرت را در می‌آورند. اینجا جایی است که ایمان فلک رفته به باد. با وجودی که ماه‌ها در حجره‌ام تمرین می‌کردم که از دشنام و تحقیر و ضرب و شتم خم به ابرو نیاورم، روزی تاب نیاوردم. تف به صورت او انداختم. به او گفتم: ـ بی‌ناموس! این اسمی بود که فتنه به او ...
گذشت زمانه
گذشت زمانه
مجموعه آثار بزرگ علوی (باقاب)
مجموعه آثار بزرگ علوی (باقاب) مجتبی آقا بزرگ علوی شهرت یافته به «بزرگ علوی» نویسنده واقع گرا، سیاست مدار ، روزنامه‌نگار نوگرا و استاد زبان فارسی بود که بیش از چهار دهه از نیمه‌دوم سده بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگ نامه‌نویسی نیز پرداخت. او را به همراه صادق هدایت و صادق چوبک از پدران داستان نویسی‌نوین ایرانی می دانند. ...
53 نفر
53 نفر محاکمه 53 نفر که یکی از آثار ننگین تاریخ ایران به شمار می‌رود، محصول اوضاع و احوالی‌ست که دوره سیاه را پابرجا کرده‌ بودند: در محاکمه 53 نفر و در گرفتاری و آزادی آن‌ها تمام طبقات اجتماع ایران شریک بودند، بنابراین اگر من موفق شوم که این حادثه را به طوری که در حقیقت بوده، و وقایعی را که اطراف ...
سالاری‌ها
سالاری‌ها اول از همه آقا موچول را به دار کشیدند. نوبت به بابا رسید. وقتی طناب را از دور کتها و کمر او باز کردند، به زمین پهن شد. نایب نگذاشت او را به دار بکشند. نفر بعدی جاهل مرد سر برهنه‌ای بود که به ظاهر عمامه سبزش از سرش ربوده بودند. شال سبزش هنوز به کمرش بود. کسی از میان جمعیت ...
مشاهده تمام رمان های بزرگ علوی
مجموعه‌ها