رمان ایرانی

روزهای غمگین عشق

پرسمان
9789648079586
۱۳۸۸
۳۲۸ صفحه
۱۱۸۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مژگان مظفری
ماهک
ماهک غروب بود. یکی از همان غروب‌های دل‌گیر که هر چند یک‌بار همچون بختک، سنگینی‌اش را بر قلب رامش می‌انداخت و راه نفسش را می‌بست. باز هم از دست این دنیا و مردمش دل‌سوخته بود. آن‌قدر که اگر آب همه اقیانوس‌ها را هم بر قلبش می‌ریختند دلش خنک نمی‌شد. پنجره را باز کرد و به آسمان چشم دوخت. دوست داشت دلتنگی خود را ...
تویی در آسمان قلبم
تویی در آسمان قلبم دردهای من، جامعه نیستند تا زتن درآورم چامه و چکام نیستند تا رنای جان برآورم دردهای من نگفتنی درد‌های من نگفتنی است دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که کف‌هایشان درد می‌‌کند
ماهک
ماهک غروب بود. یکی از همان غروب‌های دل‌گیر که هر چند یک‌بار همچون بختک، سنگینی‌اش را بر قلب رامش می‌انداخت و راه نفسش را می‌بست. باز هم از دست این دنیا و مردمش دل‌سوخته بود. آن‌قدر که اگر آب همه اقیانوس‌ها را هم بر قلبش می‌ریختند دلش خنک نمی‌شد. پنجره را باز کرد و به آسمان چشم دوخت. دوست داشت دلتنگی خود را ...
پاییز عریان
پاییز عریان
باد ما را خواهد برد
باد ما را خواهد برد صدای زوزه باد شباهتی به نجوا نداشت اما وزش بی‌امانش او را تشویق می‌کرد تا به یاد دوران خوب کودکی، دغدغه‌هایش را به باد بسپارد تا با خود ببرد. همیشه در ذهنش زندگی را به باد تشبیه می‌کرد و اعتقادش بر این بود خود را به دست باد بسپرد...
مشاهده تمام رمان های مژگان مظفری
مجموعه‌ها