رمان ایرانی

روزهای غمگین عشق

پرسمان
9789648079586
۱۳۸۸
۳۲۸ صفحه
۱۱۸۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مژگان مظفری
مرا از من ربودی
مرا از من ربودی یه چیزی تو نگات داری که هر وقت می‌بینم انگار برق دویست و بیست ولت به قلب صاب مردم وصل می‌کنن. تو بکری شمیسا! به خدا لنگه نداری. عین جیوه تو تمام وجودم موج می‌زنی. مونث پر زرق و برق فقط برای یک لحظه آنی جلب توجه می‌کنه اما مونث نجیب مرد رو جذب می‌کنه. تو نجیبی شمیسا. این‌قدر که ...
باد ما را خواهد برد
باد ما را خواهد برد صدای زوزه باد شباهتی به نجوا نداشت اما وزش بی‌امانش او را تشویق می‌کرد تا به یاد دوران خوب کودکی، دغدغه‌هایش را به باد بسپارد تا با خود ببرد. همیشه در ذهنش زندگی را به باد تشبیه می‌کرد و اعتقادش بر این بود خود را به دست باد بسپرد...
ماهک
ماهک غروب بود. یکی از همان غروب‌های دل‌گیر که هر چند یک‌بار همچون بختک، سنگینی‌اش را بر قلب رامش می‌انداخت و راه نفسش را می‌بست. باز هم از دست این دنیا و مردمش دل‌سوخته بود. آن‌قدر که اگر آب همه اقیانوس‌ها را هم بر قلبش می‌ریختند دلش خنک نمی‌شد. پنجره را باز کرد و به آسمان چشم دوخت. دوست داشت دلتنگی خود را ...
محو و مات
محو و مات
فصل تاک
فصل تاک کرشمه زیر شیروانی، گوشه‌ای چمپاتمه زده و در هوای لطیف بهاری گوش به صدای باران سپرده بود. بوی گل‌های باران‌زده، حکایت از بهار داشت. صدای خروشان رود و صدای پسربچه‌های بازیگوش روستا که در زیر سقف نیمه ویران خانه قدیمی ماوا گرفته بودند او به تفکر واداشت...
مشاهده تمام رمان های مژگان مظفری
مجموعه‌ها