رمان خارجی

پاییز داغ

وقتی ازدواج کنند جایی نزدیک دریاچه سابوت می‌خریدند. نه خیلی نزدیک به والدین موری، و نه خیلی دور از آن‌ها، البته آنجا فقط یک اقامتگاه تابستانی به حساب می‌آمد. بقیه اوقات باید هر جایی که او کار می کرد زندگی کنند. آنجا ممکن بود هر جایی باشد، پرو، عراق، یا نواحی شمال غرب. گریس از فکر این سفرها خوشش آمد این تصور را حتی بیشتر از ایده خانه خودمان، که او با غرور زیاد از آن صحبت می‌کرد دوست داشت. هیچ‌کدام از آن‌ها اصلا برایش واقعی به نظر نمی‌رسیدند، ولی فکر کمک به عمویش، زندگی به عنوان بافنده حصیر صندلی در همان شهر و خانه‌ای که در آن بزرگ شده بود هم برایش واقعی نبود.

9786005816013
۱۳۸۹
۵۴ صفحه
۱۱۳۳ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
آلیس مونرو
صفحه نویسنده آلیس مونرو
۲۰ رمان آلیس مونرو (متولد ۱۰ ژوئیه ۱۹۳۱) نویسنده کانادایی‌ست.
دیگر رمان‌های آلیس مونرو
می‌خواستم چیزی بهت بگم
می‌خواستم چیزی بهت بگم مانند معجزه یک زندگی کامل را خیلی کوتاه و مختصر و سریع روایت می‌کند... مانرو هنر و سلیقه‌اش را ماهرانه به کار می‌گیرد... نیویورگ تایمز.
دورنمای کاسل راک
دورنمای کاسل راک اندرو در سن نه یا ده سالگی همراه با پدرش در سفری به ادینبورو در حالی به خود می‌آید که دارد غرق در عرق از پله‌های سنگی کاسل بالا می‌رود. پدرش جلوی او حرکت می‌کند و چند تن دیگر پشت سرش. عجیب است که پدرش این همه دوست پیدا کرده، در محوطه‌ی محصوری ایستاده که بطری‌هایی در خیابان اصلی روی ...
سرنوشت زنان و دختران
سرنوشت زنان و دختران آلیس مونرو، نویسنده محبوب کانادایی، برنده نوبل ادبیات است. او بیش از ده مجموعه داستان منتشر کرده که از جمله آن‌ها کتاب «سرگذشت زندگی زنان و دختران» است. کتاب توصیفی زیبا از تجربیات نوجوانی دختری به نام «دل جردن» می‌باشد. آلیس مونرو این کتاب را در سال 1971 منتشر کرده است.
زیر درخت سیب
زیر درخت سیب روزها می‌گذشت و من همچنان منتظر بودم، تا این که یک روز به زن‌هایی فکر کردم که این‌گونه فکرشان و زندگی‌شان را نابود کرده بودند. زن‌هایی که ماه‌ها و سال‌ها چشم به راه نامه‌ای مانده بودند، اما سرانجام هیچ‌کس برایشان نامه‌ای نفرستاده بود. خودم را تصور کردم که سال‌های زیادی گذشته است، موهایم دیگر سفید شده‌اند و من همچنان منتظرم. ...
جان شیرین و 6 داستان دیگر
جان شیرین و 6 داستان دیگر آن طرف رودخانه، یک گله درخت همیشه سبز تیره بود، احتمالا سرو آزاد، اما آن‌قدر دور بودند که نمی‌شد به یقین گفت. و حتا دورتر از آن، روی دامنه‌ی تپه‌ی دیگری، خانه‌ای بود که از دور خیلی کوچک به نظر می‌رسید. رویش به طرف خانه‌ی ما بود. ما هیچ‌وقت به دیدن‌شان نرفتیمو با آن‌ها آشنا نشدیم. به چشم من شبیه خانه‌ی ...
مشاهده تمام رمان های آلیس مونرو
مجموعه‌ها