رمان خارجی

کبوترها و بازها

جورجو چشمانش را پاک کرد تا پسربچه متوجه نشود گریه کرده است. به این خاطر هم بود که هر بار آن پسربچه به آن خانه ویرانه پا می‌گذاشت بیمار خیالش کمی آسوده می‌شد، بله همان پسربچه خوشگل و تندرست و چابک، با 2 چشم درشت و سیاه که انگار با ذوق و شوقی درونی می‌درخشیدند و با موهای فرفری و گرد و خاک گرفته که به پشم بره‌ها در فصل بهار شبیه بود.

ثالث
9789643805944
۱۳۸۸
۳۴۰ صفحه
۸۶۲ مشاهده
۰ نقل قول
گراتزیا دلددا
صفحه نویسنده گراتزیا دلددا
۱۶ رمان گراتزیا در ۲۷ سپتامبر ۱۸۷۱ در شهر نوئورو در جزیرهٔ ساردنی در خانواده‌ای از طبقهٔ متوسط به دنیا آمد. زنان در جامعه عقب‌افتاده‌ای مانند ساردنی قرن نوزدهم وضعیت مناسبی برای تحصیل و فعالیت اجتماعی نداشتند برای همین گراتزیا تا سوم ابتدایی بیشتر درس نخواند. اما از آن‌جا که در خانهٔ عمه‌اش کتاب‌خانهٔ بزرگی وجود داشت او توانست در آنجا و تحت تعلیمات خصوصی معلمی در خانهٔ عمه‌اش معلومات خود را افزایش دهد و ضمن مطالعه آثار ایتالیایی به مطالعه آثار ...
دیگر رمان‌های گراتزیا دلددا
وسوسه
وسوسه جرئت نداشت سوال خود را به پایان برساند. ولی آن سوال، مثل سنگی در ته چاه، در ته قلبش جای گرفته بود. ‹‹پروردگارا، چرا پائولو نمی‌بایستی عاشق زنی بشود؟ هر کسی سزاوار عشق است. غلامان، چوپانان، حتی افراد نابینا و محکومین به زندان. در آن صورت چرا پائولوی او مجاز نیست عاشق بشود؟›› رمان ‹‹وسوسه›› بدون شک یکی از شاهکارهای گراتزیا ...
راه خطا
راه خطا
حریق در باغ زیتون
حریق در باغ زیتون
چشم‌های سیمونه
چشم‌های سیمونه ماریانا اطاعت کرده است، تمام عمر اطاعت کرده است. به توصیه و اجبار این و آن اطاعت کرده است تا ثروتی بی‌پایان در پیرامونش گسترده شود. ثروتی که برای او چیزی نداشته است جز تنهایی و حصاری ناگریز. ماریانا با ایجاد حصاری خودخواسته، حصاری که به دور قلب و خلوتش می‌کشد، به ستیز با حصار پیرامونش می‌پردازد و در عمق وجودش ...
در لب پرتگاه
در لب پرتگاه پس از مرگ آقای سولیس، خانه، از یک صومعه هم غم‌انگیزتر شد. باید لااقل دو سال عزاداری می کردند و طی شش ماه اول پنجره‌های مشرف به خیابان بسته می‌ماندند. گاوینا از غم و غصه دق می‌‌کرد. پدر مرده خود را به چشم دیده بود. رنگ پریده و نفس زنان روی چهره آرام او خم شده بود. به درون آن ...
مشاهده تمام رمان های گراتزیا دلددا
مجموعه‌ها