کاش انسان بداند، گاه یک گفته بیتفکرش چهطور میتواند مانند اخگری که به زرادخانهای میافتد، موجب انفجاری مهیب شود، که دیگر هیچ تاسف قابل توجیهی برایش وجود نداشته باشد جز یک آه درمانناپذیر.
۳۴ رمان
شهره وکیلی (۱۳۲۵–) نویسنده (رماننویس) ایرانی است. او همچنین آموزگار و مدیر مدرسه نیز بودهاست. رمانهای او فروش بالا و چاپهای متعدد داشتهاند. سیمین دانشور از کتاب «شب عروسی من» وی تمجید کرده است[نیازمند منبع].
شهره وکیلی در سال ۱۳۲۵ در تهران (خیابان ژاله) زاده شد. سپس در دبیرستان آزرم دیپلم ادبی گرفت و همان زمان که در کنکور شرکت میکرد ازدواج کرد. وکیلی در دانشگاه تربیت معلم حشمتیه پذیرفته شد و زمان دانشجویی در مدرسه نیز تدریس میکرد. او تحصیلش ...
بازی تمام شد
«اول باید یک قول به من بدهی.»
«چه قولی؟ هر چه بگویی قبول میکنم.»
«مگی، تا وقتی با هم ازدواج نکرده و مادرت را پیدا نکردهایم، نباید پدرت را در منگنه بگذاری که مسائل پشت پرده را فاش کند. پدرت خیلی شکسته شده. تمام زندگیاش پر از حوادث کمر شکن بوده. او به خاطر تو یک عمر زجر کشیده. نباید امروز که ...
وقتی آن تناور درخت خانه شکست
صدای فاتحهخوانی زنها خفیف بود. ولی میشد فهمید چه میگویند. اما چیزهایی که فرح میگفت، به گوش افراد آن جمع تعلق نداشت و چهرهاش مثل همه سالهای عمرش نفوذناپذیر مینمود. به خصوص حالا که هیجانهایش ناخودآگاه مخفی گشته و پشت سکوتی بیهویت گم شده بودند.
چه زود دیر شد جلد1(2جلدی)
بیتا بهتزده و از رمق رفته گفت:«اگر بزنم تو چه کار میکنی؟»
ـ فرار میکنم. تو همین را میخواهی، نه؟
برق شرربار نگاهش بیتا را در جا خشک کرد. با صدایی شکسته گفت:
ـ پس تا فریاد نزدهام و آبرویت را نبردهام برو.
ـ من دوستت دارم. با من این جوری رفتار نکن! بد میبینیها!
ـ من... من از تو متنفرم. برو گمشو دیوانه احمق!...
صبر بلند
از پنجره اتاق کارم بخشی از ساختمان شما پیداست. هوا خنکای باران دارد و کمی مه گرفته است. کوه در دوردستتر در هوای پیش بارانی، پوسته تیرهای آن را پوشانده. هوا در شک میان باریدن و نباریدن، زمین و زمان را به انتظار خود سرگردان کرده، میان طراوت و خشکی، میان آمدن و نیامدن، میان رسیدن و نرسیدن. حالا ایستادهام ...