کتاب هنر رمان، عصر جدید اروپا را همچون دورانی توصیف میکند که دارای دو خصیصه متضاد، یا به عبارت دیگر دارای ماهیتی «دوگونه» است: از یک سو فلسفه و علوم، انسانی را پرورش میدهند که جهان را منحصرا از دید علمی و فنی مینگرد، میکوشد تا بر طبیعت و انسانهای دیگر مسلط شود و در نتیجه، سرانجام، در آنچه هیدگر «فراموشی هستی» می نامد، فرو میرود. از سوی دیگر یک هنر بزرگ اروپایی شکوفا میشود تا «آن هستی فراموش شده» را پیوسته روشنی دهد. هنر رمان نوشته میلان کوندرا را با واسطه ترجمه تحسین برانگیز پرویز همایونپور با شعف خواندم. این اثر جاپای استواری است برای همه دستاندرکاران این هنر والا. مگر نه آن است که همه ما گاه به گاه به یک خانهتکانی ذهنی نیازمندیم؟