وقتی میخواهیم موقعیتی دراماتیک را در زندگیمان بیان کنیم، از اصطلاح «سنگینی» استفاده میکنیم. میگوییم آن چیز بار سنگینی بر دوشمان است. یا بار را تحمل میکنیم و یا زیر آن کمر خم میکنیم؛ با آن میجنگیم و در این جنگ یا پیروز میشویم و یا شکست میخوریم. اما سابینا چه حالی داشت؟ هیچ. او مردی را ترک کرده بود و احساسش این بود که مردی را ترک کرده است. آیا آن مرد سابینا را آزار میداد؟ آیا آن مرد سعی داشت از او انتقام بگیرد؟ نه. درام سابینا درام «سنگینی» نبود؛ بلکه درام «سبکی» بود. او باری را بر دوشش احساس نمیکرد، بلکه او از سبکی تحملی ناپذیر هستی رنج میبرد.