رمان ایرانی

با ماه در آواز

با آنکه در نهایت مایل نبودم حریم خصوصی این خانم هنرمنند آزاد اندیش و شاید سرکش را در برابر چشمها به نمایش بگذارم، اما دلم نیامد به همین سادگی بگذارم فراموش شود. برای همین بار دیگر او را از میان گرد و غبار روزهای گذشته بیرون کشیدم. از کودکی‌اش نوشتم، همان‌طور که بود، یتیم خردسالی محروم از سایه پدر و مادر که محبت را می‌شناخت. همین‌طور از نوجوانی او نوشتم و از عشقی که به خواندن داشت. عشق شورانگیزی که هیچ عشقی نتوانست در قلب او جایگزینش شود، حتی عشق موسیو اصغر، مردی که عاشقانه قمر را می‌خواست و قمر مردمی را که به دنبال عاطفه و مهربانی‌های او بودند.

البرز
9789644425646
۱۳۸۷
۳۲۰ صفحه
۹۴۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مهناز سیدجواد جواهری
مانلی
مانلی حضور شاهرخ که برای برداشتن موتورش به حیاط آمد سبب شد آسیه خانم از من فاصله بگیرد. شاهرخ موتورش را از حیاط بیرون آورد و آن را روشن کرد. از من خواست سوار شوم. در حالی که اضطراب سراسر وجودم را می‌لرزاند ترک موتورش نشستم. در آخرین لحظه باز هم به او التماس کردم.
خمار مستی (بر اساس زندگی‌نامه شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی)
خمار مستی (بر اساس زندگی‌نامه شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی) از زندگی سعدی سخن گفتن سخت است و از آن سخت‌تر، سخن گفتن از سعدی است با خود سعدی؛ به ویژه اگر بخواهی زندگی خصوصی شاعر را، که گویی نه روی زمین، بلکه در وادی قصه‌ها و افسانه‌ها گذشته است، از قالب خشک تاریخ در آوری و به شکل روایی بنگاری. کاری که در این کتاب دلپذیر صورت گرفته است.
از مکتب‌خانه تا مونترآل
از مکتب‌خانه تا مونترآل در این کتاب خاطرات تلخ و شیرین و طنز دختری را می‌خوانید که مسیر ماجراهای زندگی او از شیراز شروع شد و دست تقدیر او را به مونترال کانادا کشاند: دیگر چیزی به عید نمانده و این در حالی بود که بگیر و ببندهای کشف حجاب هم‌چنان ادامه داشت. برای همین هم نوروز آن سال با بی‌رونقی برگزار شد و ...
در آغوش آسمان
در آغوش آسمان پروین با خوشحالی خارج از وصفی گفت: مگر مجله دست شماست؟ ابوالفتح که تا آن لحظه مجله لوله شده را پشتش پنهان کرده بود، آن را نشان داد. همان‌وقت صدای پروین با شادی بلند شد. چاپ شد؟ چاپ شد؟ جناب اعتصام‌الملک با لبخند گفت: بله دخترم، نخستین شعرت به مبارکی به چاپ رسید.
شب‌های گراند هتل
شب‌های گراند هتل بعضی می‌گفتند او آدمی گوشه‌گیر و منزوی است که دوست دارد گوشه‌ای خلوت بنشیند و بنویسد. چند نفری هم می‌دانستند کیفش خالی است و چون به سلامت روان او شک کرده بودند به دیگران گفته بودند از لحاظ عقلی مشکل دارد و گاهی دیده‌اند که زیر لب با خودش حرف می‌زند.
مشاهده تمام رمان های مهناز سیدجواد جواهری
مجموعه‌ها