رمان ایرانی

گوهر یک‌دانه

همان‌طور که ایستاده و محو تماشایش شده بودم، یک آن احساس کردم که چشمانش در حال باز شدن است. نفسم بند آمد. نگاهش به یکباره هشیار شد. قلبم از حرکت باز ایستاد. برای یک دقیقه هردو محو یکدیگر شدیم. من و پدرم هردو زبانمان بند آمده بود فقط به یکدیگر خیره شده بودیم. اول پدرم دهانش را باز کرد تا چیزی بیان کند اما نتوانست. من شروع کردم در حالی که تمام تنم از هیجان دیدن و صحبت کردن با او می‌لرزید و نگاهم به دستش بود که همچنان روی قلبش گذاشته بود،آرام و آهسته گفتم: می‌بخشید قربان، مزاحم شدم، مثل اینکه احوالتان چندان خوش نیست...

البرز
9789644423819
۱۳۸۸
۵۷۸ صفحه
۸۶۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مهناز سیدجواد جواهری
گل سرخی برای امیتیس
گل سرخی برای امیتیس به راستی کوروش کیست؟ این پرسشی است که مرا به نگارش این کتاب واداشت هردوت، مورخ یونانی نوشته است کوروش سرداری نمونه بوده که تا امروز دنیا سرداریمانند او ندیده است و همه ویژگی‌هایی که باید در یک سردار باشد در وی بود.
عشق در سال‌های مشروطه
عشق در سال‌های مشروطه این کتاب یک رمان است. خانم جان، مادربزرگِ مهراعظم دختری جوان و زیبا که از درد لاعلاجی رنج می‌برد و پزشکان جوابش کرده‌اند، خاطرات زندگی پرفراز و نشیب خود را از سن پنج سالگی به بعد برای نوه‌اش بازگو می‌کند. حوادث این داستان براساس واقعیت نوشته شده‌ و مربوط به دوران مبارزات مشروطه‌خواهان است.
در آغوش آسمان
در آغوش آسمان پروین با خوشحالی خارج از وصفی گفت: مگر مجله دست شماست؟ ابوالفتح که تا آن لحظه مجله لوله شده را پشتش پنهان کرده بود، آن را نشان داد. همان‌وقت صدای پروین با شادی بلند شد. چاپ شد؟ چاپ شد؟ جناب اعتصام‌الملک با لبخند گفت: بله دخترم، نخستین شعرت به مبارکی به چاپ رسید.
خیاط‌خانه ایران خانوم
خیاط‌خانه ایران خانوم از توی خیاط خانه صدای یکنواخت و مقطع قر و قر چرخ می‌آمد. صدا ی جر خوردن پارچه، صدای بالا پایین رفتن تاقه‌های پارچه، صدای خش خش بسته‌های نایلون، صدای یک مشت حرکت‌های عجول دست‌هایی که همه سرگرم بریدن، دوختن و بسته بندی لباس عروس بودند که بعد از دوخته شدن، این طرف و آن طرف، به چوبرختی‌ها ردیف می‌شد، ...
طاووس
طاووس زیبا چیزی را که می‌بایست بفهمد دیگر فهمیده بود. هنوز هم مات زده بود و فکرش درهم و برهم. به اتاق خو رفت و روبروی پنجره ایستاد. مزه‌ای تلخ در دهانش بود و اضطرابی دردناک توی روده‌هایش می‌چرخید. هنوز هم به آنچه دیده بود باور نداشت. آخر چطور ممکن بود؟ عاملی و این غلط‌ها. شوهری که فکر می‌کرد مثل موم ...
مشاهده تمام رمان های مهناز سیدجواد جواهری
مجموعه‌ها